داستان طنز شرکت / بخش پنجم / عاشق
" عاشق " آخرین بخش از فصل اول مجموعه طنز شرکت می باشد ... - من ... من ... اینجوری من من می کرد انگار چی میخواست بگه ، آدم…
۰ دیدگاه
۲۷ فروردین ۱۳۹۳
" عاشق " آخرین بخش از فصل اول مجموعه طنز شرکت می باشد ... - من ... من ... اینجوری من من می کرد انگار چی میخواست بگه ، آدم…
آدرسی که برای قرار فرستاده بود مربوط به یه کافی شاپ توپ شمال شهر بود ، چند باری از جلوش رد شده بودم ولی خب بنا به دلایلی از رفتن…
- خب ، جریان چیه ؟ - هیچی ، از این اتفاقا هر روز برام میفته ، بعضیا رو خودشون کنترل ندارن هر دختری با ظاهر آراسته می بینن سریع…
درگیری داخلی من همینجوری ادامه داشت ولی خب شرکت نیاز به منشی داشت ، به خاطر همین مجبور شدم علی رغم اینکه دلم می خواست حداقل سه تا از اون…
به مناسبت عید بزرگ نوروز و همچینین به خاطر درخواست های تعدادی از دوستان عزیز ، بعد از مدت ها سعی کردم که داستانی کوتاه با درون مایه طنز بنویسم…