شعر سپید ؛ تک درخت
تک درخت مرده غرقِ بیبرگی و خشک شاخسارش همه بیبار و ثمر خفته در خوابگه مرگ و عدم جویباران جاری زیر باران چمن و گل بوته و عطر بهار بلبلان…
تک درخت مرده غرقِ بیبرگی و خشک شاخسارش همه بیبار و ثمر خفته در خوابگه مرگ و عدم جویباران جاری زیر باران چمن و گل بوته و عطر بهار بلبلان…
هنوز از سالن خارج نشده بود که جوانی خندان در مقابلش ظاهر شد. نگاهی سرد به او کرد، چهرهاش برایش آشنا بود، خواننده، مجری یا شاید هم بازیگر بود. اهمیتی…
صدای مجری در گوشش پیچید، شمارهي 14، حالا نوبت او شده بود. با کمی تأخیر، آرام از جایش برخاست، نگاهی به حاضرین اطرافش کرد و به راه افتاد. در ذهنش…
تشویق حضار برای بدرقهی نفر قبلی و خوش آمد گویی به نفر بعدی. سخنران دوم خانمی میان سال با ظاهری معمولی بود که با چهرهای خندان به پشت تریبون رفت.…
چند لحظهای پردههای سرخ رنگ صحنه بسته شد، موسیقی آرامی در سالن همایش پخش شد. همه متعجب از سخنرانیهای همایش، منتظر بودند تا از سخنران بعدی باخبر شوند. برخی در…
همه در جای خود مینشینند، همهمهی مردم فروکش میکند، سکوت بر فضای سالن حکم فرما میشود و حاضرین به پردهای خیرهاند که به آرامی در حال گشوده شدن است. جوانی…
در راهروی سالن همایشی که غرق در همهمهی حضار بود، برخی به آرامی به سمت سالن اصلی پیش میرفتند و بقیه، دسته دسته در گوشه کنار سالن تجمع کرده بودند…