داستان روزگار تنهایی / بخش بیست و پنجم / مطرود
نقاب 4: مطرود شاید همین گریز از دنیای دیگران بود که نقاب جدیدی برایم ساخت، پیش از آنکه من بخواهم در فکر نقابی جدید باشم، نقاب جدیدی بر چهره من…
۰ دیدگاه
۱۸ شهریور ۱۳۹۶
نقاب 4: مطرود شاید همین گریز از دنیای دیگران بود که نقاب جدیدی برایم ساخت، پیش از آنکه من بخواهم در فکر نقابی جدید باشم، نقاب جدیدی بر چهره من…
نقاب3: گریزان شاید بیش از آنکه به فکر آیندهي دنیایم و آنچه خود خواهم بود، باشم، در بازی خویش غرق شده بودم. بازی سادهای که با هر نقاب، تصویر جدیدی…
نقاب2: لبخند اولین چیزی که در ابتدای این راه جدید، اما سخت، ذهنم را به خود درگیر کرده بود، گذشتهی پر چالش و غمهای روزهای پیشین در دنیایم بود. روزهایی…
دلتنگم دلتنگ تو ، تویی که هستی ، دلتنگ همه آنچه که با وجودت به من دادی ، دلتنگ خیانت هایت ، دلتنگ دروغ هایت ، نفرت هایت ، حیله…
آسمان روی دگر شد گویی دنیایم سراب است سرابی به رنگ چشمت تنها بهر من عذاب است عذاب این غم سنگین تاب از جان من ربوده دل خوشی این دل…