عطری سرگردان؛ برگردان شعری بسیار زیبا از پابلو نرودا
سرگردان در جنگل، شاخهای شکستم بنشست زمزمهای بر لب خشکم: شاید آوایِ گریستن بارانی یا شکسته زنگی، یا پاره پاره قلبی به چشم میآید چیزی در دوردستان ژرف است و…
۰ دیدگاه
۲ تیر ۱۴۰۱
سرگردان در جنگل، شاخهای شکستم بنشست زمزمهای بر لب خشکم: شاید آوایِ گریستن بارانی یا شکسته زنگی، یا پاره پاره قلبی به چشم میآید چیزی در دوردستان ژرف است و…
29 ژوئن 1946 امروز میخواهم برایت شعر بخوانم، شعری که روزهاست ذهنم را به خود مشغول کرده است. شعری که گویی برای من و تو نوشته شده است. وقتی که…
ریشهها آه، حالا اگر کم کم از عشق ورزیدن به من دست بکشی دست میکشم از عشقت کم کم ناگهان اگر فراموشم کنی به جستجویم نیا همین حالا هم فراموشت…