شوالیه مرگ / قسمت هفتم / محاصره

You are currently viewing شوالیه مرگ / قسمت هفتم / محاصره

با یه تیم کامل، رفتیم سراغ قاتل، خونه رو محاصره کردیم، همه ی نیروها آماده ی حمله بودن…
مقتدر: به نظر من بهتره یهو بریزیم تو خونش، غافلگیرش کنیم که نتونه کاری کنه.
کیانا: من مخالفم!
من: چرا مخالفی، نمیشه که زنگ خونه قاتل رو بزنیم بگیم دوست عزیز بیا ببریمت زندان که!
– ولی یه درصد احتمال بده که ما اشتباه کرده باشیم و اینجا مخفی گاه قاتل نباشه، نمیشه یهو بپریم تو خونه مردم.
– اینم حرفیه. پس بیا بریم زنگ خونشون رو بزنیم ببینیم کی به کیه ….
خیلی شیک رفتیم دم درِ خونشون و زنگ رو زدیم.
من: سلام وقتتون بخیر… از کلانتری محل مزاحم میشم، میشه یه چند لحظه بیاین بیرون، چنتا سوال دارم.
یه خانم: چشم الان میام.
– راستی اسم جناب قاتل چی بود؟
مقتدر: شهرام شهرایی، کارمند یه شرکت خصوصیه ولی توی محلشون معروفِ به شهرام شب پره، چون بچه که بوده عاشق خواننده شدن بوده و یه مدت هم تو عروسیا می خونده ولی بعدش که کار پیدا کرده بی خیال شده.
– شهرام شب پره؟ عجب… سلام خانوم، منزل آقای شهرایی.
– بله
– تشریف دارن؟
– نه
– میشه بگین کجا هستن؟
– اتفاقی افتاده؟ چیزی شده؟
– اتفاق مهمی نیست، فقط امکانش هست بگین الان کجا هستن؟
– نمی دونم، من دیروز که کلانتری اومدم به همکاراتون گفتم، الان چند روزی میشه که ازش خبر ندارم.
– از کِی بی خبرین؟
– از سه روز پیش که صبح رفت سرِ کار، دیگه هیچ خبری ازش نیست، نه گوشیشو جواب میده، نه خبری ازش شده.
– تا حالا سابقه داشته که چند روز نیاد.
– نه، اصلاً، اگرم کاری براش پیش میومد، زنگ می زد می گفت که دیر میاد.
– اگه امکانش حاضر شین که همراه همکارای ما بیاین اداره آگاهی برای توضیحات بیشتر. این حکم قضایی تجسس خونه س، اگه میشه با بچه ها همکاری کنین که سریع تر انجام بشه.
– چشم.
سوار ماشین شدیم که برگردیم و همه در حال آنالیز وضعیت در سکوت به مناظر جاده نگاه می کردیم که صدای بی سیم رشته افکار همه ما رو پاره کرد، یه جشد جدید، توی بزرگترین پارک منطقه ۱۱، همونطوری که احمدی پیش بینی کرده بود.
همه با هم رفیتم سر صحنه جرم…
– سلام، خسته نباشین، جسد کجاس؟
افسر کلانتری محل: از این طرف لطفاً… اینجاس
– چیزی پیدا نکردین؟ ردی؟ سرنخی؟
– نه قربان، داریم بررسی می کنیم، هنوز شاهدی پیدا نکریم، دوربین های مدار بسته منطقه رو هم بچه ها دارن بررسی می کنن ولی هنوز چیزی پیدا نکردن.
– اگه چیزی پیدا کردین سریع به ما خبر بدین.
– چشم، جسد اینجاس.
باور کردنی نبود، ولی کسی که فکر می کردیم خودِ قاتله، جسدش جلو رومون روی زمین افتاده بود، شهرام شهرایی، مقتول شماره هفت قاتل سریالی.

دیدگاهتان را بنویسید