تاریخ روابط میان ایران و چین، به سالهای دور باز میگردد. اولین تماسهای میان ایرانیان و چینیها در دوران حکومت اشکانیان روی داده است. در منابع تاریخی حکیمی پارتی (ایرانی) به نام آن شی گائو، به عنوان اولین مترجم متون بودایی به چینی شناخته میشود و به کمک همین حکیم و شاگرادنش چینیها با آئین بودایی آشنا میشوند. یکی دیگر از ارتبطات ابتدایی ایران و چین، سفر پیروز سوم ساسانی، شاهزادهی ایران به پایتخت چین است. سفری که در آخرین سالهای حکومت ساسانی آغاز شد…
پیروز سوم دومین فرزند یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، در سال ۶۲۳ میلادی به دنیا آمد. ۹ سال بعد و در سال ۶۳۲ میلادی یزدگرد سوم بر تخت پادشاهی ایران نشست. دورانی پرتلاطم و آشوب زده که کشور درگیر نزاع درباریان و حملات رومیان و سپس مسلمانان بود. پس از حملهی مسلمانان به ایران، در سال ۶۵۱ میلادی، به نمایندگی از پدر مأموریت یافت تا به پایتخت چین برود و از چین درخواست کمک کند. در سال ۶۵۲ میلادی یزدگرد سوم کشته شد و سلسلهی ساسانی عملاً منقرض شد. بنا بر اطلاعات دانشنامهی ایرانیکا که از دو کتاب تاریخ قدیم و جدید تانگ حاصل شدهاند، پیروز در راه رفتن به چین، به دست شاهزادهی ترک تُخارستان (طُخارستان) دستگیر شد. چندی بعد او با یکی از شاهزادههای ترک ازدواج میکند و موفق میشود که نامهای برای امپراتور چین، گائوزونگ بفرستد و از او طلب کمک کند.
پیروز سوم از سفارت تا فرمانداری ایالت
حکومت ترکان در شرق ایران که تحت الحمایهی چین بوده است نیز در سالهای ۶۵۷ تا ۶۵۹ از مسلمانان شکست میخورد و همین شکست، زمینهساز کمک چین به پیروز سوم میشود. پیروز سوم با کمک ارتش چین در شهر زرنج (مرکز ولایت نیمروز افغانستان) مستقر شده و به عنوان حاکم این ایالت چین منسوب میشود. در سالهای بعد، پیروز برای مذاکره به حکام چین، چندین نماینده به پایتخت میفرستد و سرانجام در سالهای بین ۹۷۰ تا ۹۷۴ خودش شخصاً به پایتخت امپراتوری تانگ میرود.
ورود پیروز سوم به دربار تانگ در نوع خود اتفاقی بسیار مهم در تاریخ آن زمان چین بوده است، اتفاقی که چینیها برایش داستانهای مختلفی نوشتهاند و روایتهای متفاوتی ارائه کردهاند. شاهزادهای که سفری دور و دراز را پیموده و پس از حدود ۲۰ سال از آغاز سفرش به پایتخت چین و سالها اسارت، نبرد و فرماندهی، بالاخره به هدفش رسیده است. او در قامت پادشاه ایران، هرچند تبعید شده، گام در تالار بزرگ قصر امپراتور چین میگذارد. شاهزادهای میانسال که گرد گذر عمری در سفر بر چهرهاش نشسته و دیگر آن جوانی نیست که به نمایندگی از پدرش به چین سفر کرده بود…
به هر حال، پیروز به چانگآن وارد میشود و گائوزونگ از او به گرمی استقبال میکند و لقب «فرمانده (ژنرال) جناح راست گارد محافظ» را اهدا میکند. حضور پیروز در پایتخت چین چندان به طول نمیانجامد و بالاخره چینیها ارتشی برای بازگشت به ایران در اختیارش قرار میدهند. البته این حمله نیز بی نتیجه میماند و با کارشکنی فرمانده ارتش چین، ژنرال پی، پیروز پس از پیروزی در چند نبرد در منظقهی تخارستان، دست از جنگ کشیده و دوباره به چانگآن باز میگردد و این بار لقب «فرمانده جناح چپ گارد سلطنتی» را دریافت میکند.
در نهایت پیروز سوم در اثر بیماری چشم از جهان فرو میبندد و پسرش نرسی، مقامها و القاب او را به ارث میبرد. از نرسی اطلاعات چندانی در دست نیست و تنها نام او در منابع چینی آمده است.
دو سفر به پایتخت چین و دریافت مقامهای درباری چینی، حکومت بر یک ایالت مرزی و نبرد با ارتش مسلمانان، داستان زندگی آخرین شاهزادهی پیش از اسلام ایران است. شاهزادهای که هیچگاه پس از مرگ پدرش پادشاه نشد و به کشورش باز نگشت…
–
سال نو چینی بر همهی چینیهای مقیم ایران مبارک…