ساقط / گاهی
گاهی هیچ کافی نیست، هیچ چیز، هیچ کس، هیچ جا، هیچ کلام و حتی هیچ گاه. گاهی فقط تو باید باشی، تا هیچ چیز، هیچ کس، و هزار هیچ دیگر…
گاهی هیچ کافی نیست، هیچ چیز، هیچ کس، هیچ جا، هیچ کلام و حتی هیچ گاه. گاهی فقط تو باید باشی، تا هیچ چیز، هیچ کس، و هزار هیچ دیگر…
دلتنگ از دوری دلتنگ از دوری دلگیر از دوران عشق، تنهایی روز، بیخوابی مرگ، بیزاری دلتنگ از دوری دلگیر از جهان تنها در زندان نفرین بر دوران نفرین بر زندان…
دور ماندن از تو شاید بزرگترین عذابی است که این روزهای مرا فرا گرفته است. میان من و تو فرسنگها فاصله افتاده و هیچ چیز و هیچ کس تلاشی برای…
چتر سفیدی و یخ و برف و یه رد از کسی که آشناس بازم اشک و غمه سهمم تو این سرمای بیاحساس چشایی که پر اشکه یه مردِ یکه و…
گاهی برای رفع یک احساس بد، صحبت با یک دوست نزدیک کافی است، اما هستند زمانهایی که صحبت کردن با یک دوست، غمها را بیشتر و احساسات بد را بدتر…
تا به حال به این فکر کردهاید که اشک هایتان در سطح میکروسکوپی چه شکلی هستند؟ و آیا تفاوتی میان اشکهای ناشی از غم و اشکهای ناشی از خُرد کردن…
من همیشه به خودم میگویم احساساتی زیادی ندارم... حتی زمانی که چیزی مرا متأثر می کند، تنها کمی تحریک میشوم. من تقریباً هرگز گریه نمیکنم. به این مفهوم نیست که…
روزها در گذرند، من، تو و همهی آنچه که ما دنیا مینامیم میگذرند... بد وخوب، سخت وآسان، تلخ و شیرین... چه ظاهراً و چه واقعاً، همه پذیرفتهایم که اینجا محل…
همینجا می نشینم، آنسوی جاده، پشت همین دیوار و در پستوی سایه ها، غرق می شوم در دلهره ای که دنیایم را فرا گرفته، گذشته را آرزویم کرده و آینده…
دل خسته دوباره باز شدم دلتنگ با فکرای تو بیدارم تو این دنیای تنهایی فقط عشق تو رو دارم . منم و این دل تنها که بی تو داره می…