فراتر از این رویای سیاه جدایی راهی است بی هدف، راهی که به مقصدی خاموش منتهی است.
وحشت گام نهادن در این راه پر فراز و نشیب آنقدر بر من چیره شده که حتی قدرت نگریستن بر انتهای این مسیر را ندارم . هرچند چه بخواهم و چه نخواهم گذر زمان مرا به سوی این ناکجا آباد خواهد برد و روحم را به ورطه نابودی خواهند کشاند؛ این همان رویای غم انگیز شکست من است. شکستی به بزرگی همه عمرم و به بی ارزشی دنیایم…

هرآنچه از این سفر بی هدف برای من باقی بماند به مانند ارمغانی است که تجربه ای گرانبها را در بر می گیرد ، تجربه ای به قیمت یک عمر زندگی، تجربه ای به قیمت همه آرزو های یک انسان…

این رهاورد من است از سفر زندگی…