سپید / آغاز جهان

You are currently viewing سپید / آغاز جهان

جان آدم را چه شد
در سر آغاز جهان
در خیال آدمی
در دل تنگ حوا
پشت آدم را شکست
مرگ فرزند خلف
پشت در پشت هم
دشنه در آغوش اوست
این سرشت آدمی است
دشمنی با او انیس
در هوای عشق و مهر
در عمل نفرت و کین
در فراسوی دلش
عشق قدرت در کمین
گر در دل وا شود
راز ها آشکار شود
خنده لرزان و نفس
بی قرارست و فریب
خشم را سیراب کند
در لیالی فراغ
در غم هجران دل
سِر ِ هستی رو شود
اشک ها جاری و دل
می گیرد در خیال زیستن
بغض ها سنگین شود
در دم پایان زی
راه را دیگر مجو
آخر خط را ببین
بیش از این نزدیک شده
کاش بازگشتی نبود
بر جفای سرنوشت
بر کردار بی هدف
خاطر تاریک و تار
زندگی رنگ عذاب

دیدگاهتان را بنویسید