باران شبانگاهی
میبارد بر خانهام، باران خاطرات
آهسته، پیوسته
بینام رایحهاش
نتوان گفت نخستین قطره
چه وقت میریزد آهسته
مینشیند بر زمین
نبودنیها بود میشوند
در چهارسوی خانهام
محو در گوشاگوش سقف
غرق در ظاهری غریب
چیزی نماند از آن
جز گردهای
فرو ریخته در زمان
سقف نم نمک افتد ز پای
رنگش سیاهتر است
شبگردان آرمیده
نمیآلایند خانه را
گلها غرقِ تاریکی
میبارند گلبرگها
طلیعهای از نور
نشانهای مینهد بر صبح
گرچه همه چیز خشکیده
باران آرام خاطرات
باریده بر خانهام
خانهای بیدفاع
در برابر آهسته بارشش…
باران شبانگاهی؛ هایدی ویلیامسون
باران شبانگاهی برگردان آزاد و همراه با تصرف شعری از هایدی ویلیامسون، شاعر و نویسنده معاصر بریتانیایی است. ویلیامسون یکی از شعرای جوان معاصر بریتانیاست که تا به حال آثار در خورِ توجهی را به چاپ رسانده است. از میان آثار او میتوان به سایهی کهربایی، موزهی چاپی و بازگشته از راهی محزون اشاره کرد. اشعار او تا به حال در مجلات ادبی امریکایی، بریتانیایی و استرالیایی به چاپ رسیده و البته به زبانهای آلمانی، لهستانی و ترکی نیز ترجمه شدهاند. شعر باران شبانگاهی یکی از اشعار کتاب بازگشته از راهی محزون است.
The past is falling on the house
lightly, insistently
with its own unnameable scent.I can’t tell when the first mist
of it began to drift down,
lifting itself gently – down.It wasn’t there, then it was
all around the house,
moving across the roof
with a patterning I couldn’t recognise.In a way there wasn’t much of it,
but such slivers
bear down over time.The roof gradually succumbs
to a fresh deepening colour.
The night insects bed down
out of the spattering.
The wisteria darkens,
drops petals.Even a light scattering
leaves its mark in the morning,
even if the surface dries.The soft past of rain
has shaken itself on the house.
The house – defenceless
against its lightness.Heidi Williamson