بخش هشتم از دیالوگهای منتخب سریال مظنون (Person Of Interest)، فصل سوم، قسمتهای ۹ و ۱۰: متمدن
جان ریس (با بازی جیم کاویزل): من هم تیرم تموم شده، هم وقتم…
… اگه نوبت من رسیده و شمارهم در اومده، خوشحالم که وقتی با تو هستم نوبتم شده، تویی که دلم میخواست تا آخرش باهاش باشم…
آلونزو کویین (با بازی کلارک پیترس): وفاداری… به خاطر همین بود که سیمونز اومد سراغ تو و کارتر. وفاداری… همهی این سازمان و تشکیلات رو بر پایهی اون ساختیم. آدم بدیام اگه بخوام جواب این وفاداری رو با زیرپا گذاشتنش بدم. حتی اگه منو تهدید به کُشتن کنی…
جان ریس: میبینی؟ بخاطر همینه که من و تو همدیگه رو خوب میفهمیم… درسته هرکاری که تو میکنی چیزی غیر از کثافت کاری نیست… ولی حرفت… حرفت تضمین بود واسه پسرخوندهت، واسه کارتر… کاری رو که میگی انجام میدی. منم همینطور. من تو رو تهدید به کشتن نمیکنم ..میکُشمت. چه جاشو بهم بگی چه نگی! معاملهای هم درکار نیست… تا سه دقیقهی دیگه تو میمیری… من آدمای زیادی کُشتم، هیچوقت خیلی اذیتم نکرد. به خاطر همینه که تو این کار خیلی ماهرم؛ ولی با اینحال نمیخواستم که زجر بکشن. سالها طول کشید تا بفهمم چطور سریع و بی درد انجامش بدم، ولی اگه تو بهم نگی، تمام اینا رو فراموش میکنم! میفهمی؟ و کاری میکنم که این سه دقیقهی آخر زندگیت تا ابد طول بکشه…
پاتریک سیمونز (با بازی رابرت جان برک): همیشه میدونستم که تو یه قاتلیو… حالا تمومش میکنی یا نه؟
لایونل فاسکو (با بازی کوین چاپمن):همینه، من میتونستم مثل تو باشم. یه آشغالخور که به همنوعهای خودش حمله میکنه. واسه چی؟ پول، قدرت؟ ولی من خوش شانس بودم. یه همکار داشتم. اون واسم خیلی ارزش داشت. به کلی دلیل. اون بهم یادآوری کرد که منم میتونم دوباره خوب باشم، میتونم پدر خوبی باشم. دوستِ خوبی باشم. یه پلیس خوب… نمیذارم تمام کارای خوبی که اون کرده رو تو از بین ببری. کارتر زندگی منو نجات داد. اون… اون منو از خودم نجات داد. به خاطر اینکه منو باور داشت و منم نمیخوام بخاطر یه آشغالی مثل تو تمام اینا رو بریزم دور… پاتریک سیمونز، تو بازداشتی، تو این حق رو داری که ساکت بمونی…
پاتریک سیمونز: الایاس، تو چی میخوای؟ من و کوئین دستگیر شدیم. منابع انسانی دیگه مُرده. هیچکار دیگهای نمونده غیر از اینکه تمام اینا رو واسم تکرار کنی…
کارل الایاس (با بازی انریکو کولانتونی): این کارا واقعاً به قیافهی من نمیخوره!
سیمونز: پس واسه چی اینجایی؟
الایاس: خب، من و تو یه خُرده حسابی با هم داریم… تمدن روی این اصل بنا شده که ما با مجرمینمون طوری برخورد کنیم که بهتر از جوری باشه که اونها با ما، قربانیهاشون برخورد کردن. اینکه ما خودمون رو هم تراز اونها قرار ندیم… ولی من و تو از این اصول جداییم. ما واقعاً بخشی از یه تمدن نیستیم. ما یه چیز… قدیمیتریم، و البته این یعنی میتونیم کارایی رو انجام بدیم که آدمهای متمدن نمیتونن… من بارها به بازرس کارتر پیشنهاد دادم که تو رو بکشم.ولی اون همیشه میگفت نه… اون تا آخرش هم متمدن باقی موند. فکر نمیکنم اون از من خوشش میومد، ولی من از اون خیلی خوشم میومد، و تو کُشتیش؛ پس من الان اینو مسئولیت خودم میدونم که این مشکل خاص رو حل کنم. این مشکل تویی، افسر سیمونز…
سیمونز: تو واقعاً فکر میکنی که منو بکشی؟
الایاس: نه! نه! دوستم تو رو میکُشه… من فقط نگاه میکنم…
دیالوگ منتخب: متمدن
– سریال مظنون، فصل سوم، قسمتهای نهم و دهم
سازنده: جاناتان نولان
سال ساخت فصل سوم: ۲۰۱۳
تاریخ پخش قسمتها: ۱۹ نوامبر ۲۰۱۳ تا ۲۶ نوامبر ۲۰۱۳ از شبکه تلویزیونی CBS
اگر سریال مظنون را تا به حال ندیدهاید، میتوانید مطلب معرفی سریال Person of Interest را مطالعه کنید. برای مشاهدهی بخشهای پیشین دیالوگهای منتخب سریال مظنون هم اینجا را ببینید.