ترانه / پنجره

You are currently viewing ترانه / پنجره

پشت این پنجره تار
خیس ِ خیس است چشم بیدار
منم و این عشق و یادی
که دل از من کرده بیزار

آروزیی دیرینه دارم
در هوایی رو به باران
بنشینم پشت قابی
که تویی و آنِ دیدار

تا که تو از من تو بریدی
دل من سمت تو آمد
تا که  تو غم را ندیدی
شده شادیت پدیدار

هر چه تو پاکی نمودی
هر چه من خاین ندیدم
باز هم قصه این است
منم و این دودِ سیگار

رخنه کرده بر دل من
حال این پنجره سرد
مانده ام چله نشینش
این منم ، بیکار ِ بیکار

باز هم این قصه گویی
بازهم تکرار و تکرار
آخرش من را چه داده
حال و روز و فکر بیمار

دیدگاهتان را بنویسید