ترانه / دیوار تنهایی
دیوار تنهایی روز و شب درگیر درد و زنده ام با نفس مرگ اشکای بی حد و جاری مثل افتادن یه برگ توی پاییز جوونیم سردی صد تا زمستون مرگ…
دیوار تنهایی روز و شب درگیر درد و زنده ام با نفس مرگ اشکای بی حد و جاری مثل افتادن یه برگ توی پاییز جوونیم سردی صد تا زمستون مرگ…
نجوای مرگ نیستی و دوباره باز من تو خیالت غرق می شم برا هر کس که می بینم یه خاطره از تو رو می گم تو بند تکرار دنیا شده…
در این عزلت نشینی های گاه و بی گاه، پیش می آید لحظه هایی که در اوج تنهاییم از خود بیخود می شوم و غرق می شوم در افکاری که…
غرق در این روزهای تنهایی، من مانده ام و دیوارهای سیاه این اتاق تاریک، من مانده ام و درد بی کسی و جولان خاطرات تلخ و دردناکی که دیده ام…
آدمی موجودی است اجتماعی و همگان از این ضعف فرصت ساز آگاهیم ! همه می دانیم پیوندهای انسانی بسیارست و دوری ها و نزدیکی ، بودن ها و نبودن ها…
آخر قصه همینه بازم این لحظه یه تکرار تویی و میدونه خالی من....قصاصو چوبه یه دار اینجا دیگه ته خطه از یه دنیا راه خاموش باید از هرچیزی رد شم…
اینجا دیگه ته خطه منم و آخر این کار وقت تسلیم شدن من قصاص و این چوبه دار لحظه تصمیم تو شد ختم این بازی پر درد حکم امروز تو…
اگه دنیات مثه من بود قدر هم رو می دونستیم اگه دستات مال من بود تا ته خط می تونستیم می تونستیم زنده باشیم دل به عشق هم ببازیم یا…
گاه از مرگ ترسیدم گاه از زندگی غرق در دنیای سرخ غرق در دنیای تنهای خودساخته ام در آسمان تیره آبی جهان در عمق خاک شرم گین زمین از همان…
خیانت! این رازی است به بزرگی وجدان ! اگر وجدانی باشد ، اگر انسانی باشد ، اگر انسانیت باشد ، اگر عشق باشد ... خیانت، حسی به بزرگی دنیای من…