کارزارِ روزگار؛ شعر سپید
روزگاران مدیدی من و تو یار و همراه غرق در کارزارِ روزگار و در آن حادثهای که جهان رنگ به رخساره نداشت من و تو راز نگهدار حقیقت بودیم و…
روزگاران مدیدی من و تو یار و همراه غرق در کارزارِ روزگار و در آن حادثهای که جهان رنگ به رخساره نداشت من و تو راز نگهدار حقیقت بودیم و…
جا مانده در زمان خاطرهات میپیچد در کوچهی خیال کلامت نقش میبندد در آینهی شکستهی ذهنِ مشوش محو میشوم نگاهِ تو در چشمِ من تصویرِ مجسمِ رُخت رخشان بر تارک…
دل میرود چهارمین بخش از مجموعهی چند خط هایکو است. سه بخش پیشین این مجموعه با نامهای آسمان، آبشار و باغ خیال در هفتههای گذشته منتشر شدهاند و بخشهای جدید…
روزی یکی از آشنایانم شعری نوشت و آن را «راه کم گذر» نامید، او در این شعر راهی را توصیف میکرد که کمتر مسافری آن را برای سفر بر میگزید.…
با تو سخن می گویم ، تو که عشق من هستی ، تو وجودمی و تو که در منی ! سخن بگو ، مدت هاست برای این گفتگو لحظه شماری…
گذشته و آینده .... دو کلمه با دنیایی از معنی و تضاد ... دو کلمه با دنیایی از مفهوم ... چه کسی می تواند ادعا کند که همه چیز را…