روز از نو؛ سفر در زمان

You are currently viewing روز از نو؛ سفر در زمان

عمر می‌گذرد، همچو برق و باد. شاید این جمله را چندین با در میان دست نوشته‌هایم بازگو کرده باشم. بی شک شمارش لحظات را انسان از همان بدو تولد آغاز می‌کند و سفر در زمان با گذران روزها، ماه‌ها و سال‌ها شروع می‌شود. گردش جهان بی وقفه است و زمان هیچگاه از حرکت باز نمی‌ایستد. اما گاهی جورِ دیگر باید دید…

زندگی جویبار جاری همین لحظات است. از آغاز تا پایان، ما مسافر زمان هستیم. چه عمرمان یک ثانیه باشد و چه صد سال، ما مسافر زمانی هستیم که در آن نفس کشیده‌ایم. از هر لحظه، به لحظه‌ی بعد سغر کرده‌ایم و راهمان را در مسیر پر پیچ و خم گذران عمر پیموده‌ایم؛ روزها، ماه‌ها و سال‌ها.

زمان می‌گذرد، اما چگونه؟

عمر را می‌توان در بی‌هدفی و پوچی گذراند و پیش رفت و پیش رفت. آنقدر پیمود تا به پایان برسد و سفرمان به نهایتش برسد. وقت را کشت و زندگی را غرق در مرگ کرد. آشفته در جاده‌ی بی‌پایان بیهودگی پیش رفت و تکرار را تکرار کرد. کنج زندان تنهایی نشست و به دور از هر انسان دیگر، زمان را در زندان تن گذراند. گرچه این تنها مسیر پیشِ روی ما نیست.

بیشتر بخوانید:  روز از نو؛ این جهان گذران

همسفری برای سفر در زمان

چشم‌ها را باید شست و به سفری نگاه کرد به نام زندگی. زندگیِ کوتاهی که می‌تواند به درازای یک ثانیه خوشبختی بی‌پایان باشد. شاید زندگی سفر تنهایی نباشد و زمان، ما را به هیچ چیز محکوم نکرده باشد. هیچ انسانی تنها متولد نشده است، هر تولد، آغاز همراهی انسانی با انسان دیگر است، آغازی که پیش از آن سفر دیگری در زمان، به دور از تنهایی بوده است…

سفر در زمان، سفری است که به تنهایی ممکن نیست. باید همسفر را یافت. دست در دستش آینده را خاطره کرد و دوردست‌ها را تجربه کرد. در کنار کسی که باید باشد، زندگی کرد و مفهوم زندگی را تجربه کرد. باید هم نفس شد و راهی را طی کرد که پایانی ندارد. هر ثانیه احساس خوشبختی در کنار همسفری همیشگی، هر نفس که با نفس او در هم آمیخته می‌شود و هر نگاه که در نگاه او گره می‌خورد، ارزشمندتر از یک عمر است و اگر معنایش را دریابیم، طولانی‌تر از هزار سال.

باید در کنار او که باید باشد، زنده بود، زندگی کرد و هزاران هزار سال در زمان سفر کرد… فراتر از عمر همه‌ی اختران آسمان‌ها، گرچه نباید از یاد برد

زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است…

+تصویر: نقاشی سفر در زمان، اثری از یولیا زلینسکایا، نقاش جوانِ روس.

دیدگاهتان را بنویسید