مجموعه داستانک خوابنما؛ بخش پنجم: سراب
فرسنگها دورتر، به اطرافش نگاهی میکند و آرام آرام به این سو و آن سو میرود. هر گام با نگاهی به دوردست همراه میشود و هر نگاه، در جستجوی چیزی…
فرسنگها دورتر، به اطرافش نگاهی میکند و آرام آرام به این سو و آن سو میرود. هر گام با نگاهی به دوردست همراه میشود و هر نگاه، در جستجوی چیزی…
بر بومِ خیال میکِشم نقشی ز تو چشمهایت خیره به دوردستها آبی دستانم قایقی میشوند و به دریا میزنم انعکاس غروب رنگارنگ خاطراتم را سوی افق پارو میزنم دیده میشوم…
لحظهی موعود - بخش دوم ذهن پسرک لحظهای از اندیشه باز ایستاد و قلبش تپیدن گرفت، نگاهش که در نگاه دخترک دوخته شد، آسمان برقی زد، باران باریدن گرفت و…
برگ دهم گاهی باید تجربه کرد، فراتر از همیشه بود و در دوردست درون زنده شد. از امروز دور شده و در دیروز و فرداهایی سفر کرد که آمده و…
آفتاب نزده بود که کوله بارش را بست و به راه افتاد؛ مثل همهی روزهای دیگر. بیهدف میرفت و به جاده میزد. به هر سویی که راه او را فرا…