ساقط / فاصله

You are currently viewing ساقط / فاصله

دور ماندن از تو شاید بزرگترین عذابی است که این روزهای مرا فرا گرفته است. میان من و تو فرسنگ‌ها فاصله افتاده و هیچ چیز و هیچ کس تلاشی برای در هم شکستن این فاصله‌ها نمی‌کند. گویی در هیچ یک از ما شجاعت زدن دل به دریا نیست و ما را یارای گام نهادن در راهی که فرجامش با هم بودن ماست، نیست.

من در این گوشه از دنیا مانده‌ام و تو در گوشه‌ای دیگر. روزگار هم را از دور دست‌ها نظاره می‌کنیم، به آینده‌ی هم می‌نگریم و برای هم دوستانی هستیم که گاه هم صحبت هم می‌شویم و گاه یکدیگر را در سکوتمان تنها می‌گذاریم. هرچند بودن‌هایمان گاه بسیار نزدیک است اما حقیقت این است که فاصله‌ی میان ما، هر روز دورتر و دورتر می‌شود.

شاید این فاصله برای تو مفهوم چندانی نداشته باشد، اما برای من فاصله یعنی عذاب بیشتر و بیشتر. من اینجا می‌مانم، مانند همه‌ی لحظات پیشین، مانند همه‌ی روزهای گذشته، غرق در خاطراتی که از تو دارم،‌ رویاهایی که با تو ساخته‌ام و آرزوهایی که برای روزهای بودن با تو دارم. تو اما خواسته یا ناخواسته می‌روی، به دور دست‌ها، به جایی فراتر از آنچه که حتی در ذهن من بگنجد و فاصله‌ات از من را، روز به روز بیشتر از پیش می‌کنی.

بیشتر بخوانید:  ساقط / غم هجران

این فاصله برای من مفهومش گسترده‌تر از آن است که به سادگی بیانش کنم. عشق، عذاب، خاطره، آرزو، رویا،‌ تنهایی، اشک، بعض و هزاران هزار حس،‌ فکر و عملی است که بی تو مفهومش را از دست می‌دهد… این‌ها فقط گوشه‌ای از چیزی است که هر لحظه و با بیشتر شدن فاصله‌ی میان من و تو برای من دست نیافتنی‌تر می‌شوند. باورش سخت است اما این فاصله بزرگترین عذاب همه‌ی زندگی من شده و چنان دردش در وجودم ریشه دوانده که تصور روزی بدون این درد برایم غیرممکن شده است. دورتر شدن تو بیهوده‌ترین تکرار روزگاری است که در دنیای من جاری است…

+ تصویر: نقاشی انتزاعی «فاصله» اثری از لوان پوپی نقاش رومانیایی قرن شانزدهم میلادی

فاصله نوشتاری از دفتر ساقط

دیدگاهتان را بنویسید