مرگ آخرین رویا

You are currently viewing مرگ آخرین رویا

روزهایم با رویای تو مفهوم داشت و بی رویای تو… من، عشقم، روحم و نفس هایم تنها دروغی است بزرگ، دروغی بعه بزرگی عشق تو، به بزرگی نگاه تو، به بزرگی… تو رفتی و من ماندم و این دنیای ویران… با رفتنت مرگ آخرین رویای من رقم خورد و او که سالها به پایش ماندم، سوختم و شکستم به همین سادگی رفت ، گویی نه من برایش مهم بودم و نه احساسم… شاید من بی ارزشم و شاید تو مغرور اما حقیقت اینست که راه ما ازهم جدا شد چون تو خواسته ای و این یعنی آخر خط…
او رفت وساده تر از هر چیزی به نگاه خون بارم زل زد و گفت خدانگهدار… این آخر راه ما بود… این آخرین رویا بود… آخرین رویای من…

+ این نوشته آخرین متن از مجوعه دست نوشته های مرگ آخرین رویا بود.

دیدگاهتان را بنویسید