ترانه / در آن روزی که خواهی رفت

You are currently viewing ترانه / در آن روزی که خواهی رفت

دو چشمم خون می بارند
گلویم راه را بسته
نفس ها مرگ می خواهند
در  آن روزی که خواهی رفت

درونم آتشی بر پا
شرر ها می زند بر من
به یادت اشک می ریزیم
در آن روزی که خواهی رفت

نشینم بر کنج این خانه
نهم چشم بر راهت
به عشقت دل می بازم
در آن روزی -که خواهی رفت

لبت شاد است و پر خنده
نشانی نیست از عشقم
نگاهت راه را گفته
در  آن روزی که خواهی مرگ

در آن روزی که خواهی مرگ
نفس ها مرگ می خواهند
به یادت اشک می ریزیم
به عشقت دل می بازم

در  آن روزی که خواهی مرگ
جدایی باز می گردد …

دیدگاهتان را بنویسید