ترانه / پس پرده

You are currently viewing ترانه / پس پرده

در پس پرده عشقت
منم و حال نزار
در فراغت آرزو
برده از قلبم قرار
حال من رنگ خیال است
دلت سوی جدال
چونکه من بی تو گریزم
سمت این راه فرار
همه سرمایه قلبم
همه دارایی دنیا
تویی و این حس پاکم
که منم بی تو ندار
تو توانی که به آنی
بشکنی قلب سیاهم
تو خودت آشنایی
گله از قلبم مدار
در هوای روح گرمت
با هوس وقت وداع
چون شود آخر همان طور
که زنم هر دم هوار
همه عالم بس شنیدند
آنچه از من مانده باز
که هماره من پیاده
دَوَم از بهر سوار
دانم از بَر قصه خود
کی شود تعبیر خیال
که تو آیی سمت من باز
در همان دم من اسیرم در مزار

دیدگاهتان را بنویسید