تو را در خود مییابم؛ شعر سپید
تو را در خود مییابم چو آیینه آویخته به دیوارِ خیال من نگاهت فانوسی نورانی و پلکهایت قاب چوبینی به زیباییِ بارانی کز ابر نوبهار ریزد و عطرت خوش نسیمِ…
تو را در خود مییابم چو آیینه آویخته به دیوارِ خیال من نگاهت فانوسی نورانی و پلکهایت قاب چوبینی به زیباییِ بارانی کز ابر نوبهار ریزد و عطرت خوش نسیمِ…
سرگردان در جنگل، شاخهای شکستم بنشست زمزمهای بر لب خشکم: شاید آوایِ گریستن بارانی یا شکسته زنگی، یا پاره پاره قلبی به چشم میآید چیزی در دوردستان ژرف است و…
در قلب جایی هست که پر نخواهد شد هرگز یک خلوت و حتی در بهترین لحظات و برترین زمانها زمانهایی که خواهیم دانست خواهیم دانست بیش از همیشه در قلب…
و بعدها دریافتم که اگرچه ما همسفرانی عالی بودیم، اما دستِ آخر چیزی بیشتر از دو کرهی فلزی در دو مدار جدا از هم نشدیم. هرچند از دوردست به مانند…
کاش پایانِ راه همین حوالی باشد و برای یک بار هم که شده، آخر خط، از آن چیزی که فکر میکنم به من نزدیکتر باشد. درست به مانند تصویر در…
آرام آرام کاغذ و قلمش را کیفش بیرون آورد و بر روی میز گذاشت. قلمش را که در دست گرفت، کافهچی هم قهوهاش را آورده و بر میز گذاشت. حالا…
بگذر و بگذار جهان را در گیر و دار زمان تا بگذرد آنچه در اعماق قلبت فرونشست و بنگر به درختان خشک خزان زده برهنه رقصان به سازِ سرد بادِ…
دور از تو به تو نزدیکم در قلبم تو گرمابخشی به دنیایی که با تو مفهوم مییابد زندگی در نگاهم تو انعکاسی از آینده و خاطراتی شیرین که در راهند…
دل میرود چهارمین بخش از مجموعهی چند خط هایکو است. سه بخش پیشین این مجموعه با نامهای آسمان، آبشار و باغ خیال در هفتههای گذشته منتشر شدهاند و بخشهای جدید…