دنیای ویران من / روح سرگردان

You are currently viewing دنیای ویران من / روح سرگردان

این حس من است ، همین احساس تکه پاره ، همین حرف هایی که هیچکس مقصودش را درک نکرد ، همین دنیایی رویایی که هیچ کس ندید ، همین سرزمین ویرانی که همه از آن گریزانند . من مشتی آرزو هستم که تنها خود باورش می کنم ، دنیایی که تنها مسافرش منم ، قطاری که تنها می رود ، نه مقصدی دارد و نه ایستگاهی ، هیچ راه فراری نیست ، این خوابی است که من اسیرش هستم ! خوابی که سراسرش را آدمیان فراگرفته اند و من تنها سایه ای ام برای آنان که نور را از من گرفته اند و مرا غرق در این جهان تاریک کرده اند .من همیشه همینجا هستم ، پشت لحظه های روشن دیگران،  بی آنکه کسی مرا ببیند و این عین تنهایی است !
کاش تنهاتر از این باشم ، کاش هیچ کس کنارم نباشد ، کاش هیچ انسانی را نبینم ! اما … اما باور داشته باشم که کسی ، حتی یک نفر ، در آن سوی دنیا هست که حسم را فهمیده ، درکم کرده و تجسم رویایم را باور کرده است! هرچند که نباشد ، هرچند که راهش از من جدا باشد و رویایش دنیای دیگری …
این درست همان لحظه ایست که دردها بیشتر می شود و خوره ای به جانم می افتد !حسرت ، این حس همین لحظه است ، حسرت نبود کسی که حسم را درک کرده و رفته ! و این یعنی حس من آنقدر بی ارزش است که به این سادگی از من گذشته ! یعنی رویای من آنقدر بیهوده است که حتی لحظه ای نتوانسته کنارم بماند و دنیام آنقدر سیاه است که راهی جز رفتن نداشته است !
راه دنیا همین است ، چه انسان باشی ، چه خاطره باشی ، چه سایه و چه روح ! همیشه از آنچه هستی ناامیدی و به آنچه خواهی بود امیدوار ! این تقدیر بشری است که از تغییرش عاجزست ! من ، این منِ ِ تنها ، نباید اسیر شوم ، من اسیر این سرنوشت نیستم ! میخواهم تکرار شوم در زمانی که از آن من نیست ، مالکش من نیستم و نخواهم بود !
راه من بی مکانی است ! دیگر نباید سایه ای باشم بر پشت پای سایرین ! باورش سخت است اما من راه دیگری ندارم ، راهی جز روح بودن نیست ، شاید برای من همین بهتر است که باشم در عین نبودن و حس کنم در عین حس نشدن ، نه از بی کسی می گریزم و نه از تنهایی باک دارم ! باید باور داشت که گاهی روح سرگردان مفید ترست از انسان ساکن! جاری همچو رود درخشان و راکد همچو باتلاق سیاه ! این همه تفاوت من سرگردان است و دنیای ساکن ! مهم نیست که سایرین مرا چه ببینند ! سایه ! شبح ! تاری شب یا نفس تاریکی!  من همینم و می خواهم بمانم ! روحی سرگردانم در جسم ناامیدی ! همین و بس !

دیدگاهتان را بنویسید