سال مرگ / گذشته

You are currently viewing سال مرگ / گذشته

همیشه برای من نگاهی به گذشته به مانند نظاره کردن آینده در آینه‌ی بودن‌ها و نبودن‌هایم بوده است، چه زمانی که در تلخ‌ترین روزهای عمرم باشم و چه زمانی که در سیاه‌ترین روزها. روزهایی که ظاهراً مشابه‌اند و تفاوتی میانشان نیست، اما حقیقتاً متفاوتند و معنای متفاوتی هم دارند.

گذشته، هیچگاه برای من تمام نشده، نمی‌شود و نخواهد شد؛ نه امروز که از آن می‌نویسم و به آن فکر می‌کنم، نه دیروز که در آن بودم و جزئی از خاطراتم شده و نه فردا که خواهد آمد و امروز و دیروز گذشته‌اش است. تقویم من از روزی که باید، شروع شد و در روزی که باید، تمام خواهد شد. نه بیشتر و نه کمتر. در این لحظه گذشته، حال و آینده وجود دارند. هرچند گذشته تصویری از آینده است و حال گذشته‌ای در میان دو خاطره! شاید بهترین لحظه، لحظه‌ای است که همه چیز به حال ختم شود و آینده‌ای نباشد، یک لحظه، یک لحظه‌ی کوتاه که همه چیز گذشته می‌شود و در یک چشم بر هم زدن خاطرات در ذهنم می‌آیند و به همراه من خاطره می‌شوند.

چه در آینه‌ی دیروزم بنگرم و چه در تلاش برای آینده‌ای درخشان باشم، من همانی هستم که این گذشته را ساخته، خیالات بیهوده بافته و غرق در روزگاری تلخ و سیاه، بازی زندگی را باخته است. نه در این روزها و نه در هیچ روزگار دیگری، من چیزی جز رویایی از دست رفته نداشته‌ام و در این دنیای ویران که در درونم زنده است، چیزی جز همین روزهای تلخ و سیاه در انتظارم نیست. آنچه باید می‌شد، نشد و آنچه نباید، شد! گریزی نیست…

گذشته همیشه گذشته است، اما روزگار همیشه جاری،‌ راه همیشه ادامه خواهد داشت و مقصد، همیشه ثابت است. چه بنالم از آنچه هستم و چه مغرور باشم به آنچه که نیستم، هنوز هم در آینه‌ام چیزی را می‌بینم که همیشه بوده و خواهد بود، چیزی که دیگر برایم خاطره است، خاطره‌ای دوردست…

گذشته همه‌ی آن چیزی است که من در بودنش شکست خورده‌ام.
فرناندو پسوآ، کتاب دلواپسی (The Book of Disquiet)

+ تصویر: نقاشی « گذشته‌ی روشن، ابر سیاه» اثری از جیمز ناتن بازیگر و کارگردان مشهور امریکایی.

سال مرگ، گذشته

دیدگاهتان را بنویسید