میآید بهار
هر زرینی نیست براق
هر آوارهای نیست حیران
کهنهای قدیر، نشود نابود
ریشههای عمیق، نبیند سرما
از خاکستر زبانه میکشد آتش
با طلیعهای در سایهها میآید بهار
تیغ شکسته از نو میشود شمشیر
از تاج افتاده از نو میشود سلطان
راه بیانتها
راه را ادامهای است بیانتها
آغازش از دری است همینجا
اکنون بسی رفته است این راه
پیش باید بروم، گر باشد یارا
گامها بیقرارند در راه
تا به وصال کلانترینِ راهان
آنجا که یکی شوند مسیر و فرمانها
و پس از آن را؟ خود نیستم دانا
میآید بهار و راه بیانتها
میآید بهار و راه بیانتها برگردان آزاد و همراه با تصرف دو شعر زیبا از جی. آر. آر. تالکین است. جان رونالد روئل تالکین مشهور به جی. آر. آر. تالکین یکی از مشهورترین و پرطرفدارترین نویسندگان معاصر است. ارباب حلقهها و هابیت دو اثر مشهور او هستند که شهرتی جهانی دارند و از مشهورترین آثار ژانر فانتزی در ادبیات داستانی جهان هستند. آثاری که البته فیلمهای سینمایی محبوبی هم از آنها اقتباس شدهاند.
هر دو شعر «میآید بهار و راه بیانتها» از کتاب یاران حلقه، جلد اول از مجموعهی ارباب حلقهها انتخاب شدهاند.
+ تصویر: عکس اختصاصی از باغهای منطقه سراب قنبر، شهر کرمانشاه.
All that is gold does not glitter,
Not all those who wander are lost;
The old that is strong does not wither,
Deep roots are not reached by the frost.
From the ashes a fire shall be woken,
A light from the shadows shall spring;
Renewed shall be blade that was broken,
The crownless again shall be king.
—-
The Road goes ever on and on
Down from the door where it began.
Now far ahead the Road has gone,
And I must follow, if I can,
Pursuing it with eager feet,
Until it joins some larger way
Where many paths and errands meet.
And whither then? I cannot say”
J.R.R. Tolkien