پس از دردی عمیق، حسی میآید
بند بند وجود، نشسته با هم، گویی در یادبود
قلب سخت میپرسد: کِی از او خسته شد…
روز گذشته یا قرن گذشته؟
گام مینهد بر دورش
به سان چوب محکم
از زمین تا آسمان
باید بِرویَد
چو لعلی چشمگیر کز سنگی میآید پدید
لحظهای هادی
به یاد میآورد، اگر زنده بماند
چون فردی یخزده، که به خاطر آورد بارش برف را
نخست حسی سرد، سپس بیحسی، و بعد رهایی…
دردی عمیق از امیلی دیکنسون
«دردی عمیق» برگردان آزاد و همراه با تصرف دو شعر زیبا از امیلی دیکنسون، شاعر شهیر امریکایی است. این شعر در سال ۱۸۶۲ میلادی سروده شده است.
در وصف نام امیلی دیکنسون چیز زیادی نمیتوان نوشت اما میتوان به این نکته اشاره کرد که تقریباً همهی اشعار او دارای نکاتی احساسی و عمیق هستند. شاید بهترین تعریف و تمجید برای این شاعر پرآوازه لقبی باشد که دکتر حسین الهی قمشهای او را نامیده است؛ دختر مولانا. لقبی که به واسطهی زبان ابهام آمیز دیکنسون برای او در نظر گرفته شده است. از این شاعر پرآوازه کتابهای بسیاری به چاپ رسیده است که اکثر آنها به فارسی نیز ترجمه شده است. همچنین در وصف و بررسی آثار او نیز کتب و مقالات مختلفی منتشر شده و همچنان نیز در حال انتشار است. ورای تمامی شک و تردیدهایی که در قرون پیشین دربارهی اشعار او وجود داشت، سالهاست که دیکنسون به عنوان شاعری نامدار در جهان مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است.
آنچه به عنوان برگردان شعر «دردی عمیق» در اینجا ارائه شده است، درک شخصی من از این شعر و البته بر مبنای توضیحات نوشته شده توسط کارول رومِنز، شاعر و ستون نویس وبگاه گاردین است. کارول رومنز ستونی تحت عنوان «شعرِ هفته» در وبگاه گاردین دارد که هر هفته یک شعر را معرفی میکند. شعر «دردی عمیق» هم یکی از همین اشعار منتخب است.
After great pain, a formal feeling comes –
The Nerves sit ceremonious, like Tombs –
The stiff Heart questions ‘was it He, that bore,’
And ‘Yesterday, or Centuries before’?The Feet, mechanical, go round –
A Wooden way
Of Ground, or Air, or Ought –
Regardless grown,
A Quartz contentment, like a stone –This is the Hour of Lead –
Remembered, if outlived,
As Freezing persons, recollect the Snow –
First – Chill – then Stupor – then the letting go –Emily Dickinson