باد شمالی؛ برگردان شعری عمیق و خیال‌انگیز از آن برونته

You are currently viewing باد شمالی؛ برگردان شعری عمیق و خیال‌انگیز از آن برونته

خوب می‌شناسمش، باد شمالی است…
هیچ نسیمی نمی‌تواند چنین رام نشده باشد
غرشش عمیق و رسا در اتاقم می‌پیچد
و به آرامی می‌میرد
و آهسته آه می‌کشد
و در نهایت نالان و ماتم زده نجوا می‌کند
آنگاه که با من سخن می‌گوید، زبانش را می‌فهمم…

«من بر فراز کوهستان‌ها وزیدم عزیزم
کوه‌های شمالی، هنوز هم آزادند
هنوز هم تنها، رام‌نشدنی، باشکوه، بی‌دفاع و مخوف
عبوس و دوست‌داشتنی، همچون همیشه

آنگاه که تو، جوانی مشتاق،
چو آن‌ها آزاد و رام‌نشدنی
سنگ‌ها، دره‌هاو ارتفاعات برفی
اغلب دوستدار سرگردانی هستی

وزیده‌ام بر برف‌های متروک
بر گرداب‌های چرخان جویبارها
و زوزه کشیده‌ام در غارهای وهم‌آلود
آنجا که تو، ای کودک شاد کوهستان
دوست داشتی که باشی.
جهان زیبا بی‌تغییرست، اما تو
هنرت کنون در سیاهچال زندگیست
آنجا که همیشه باید باشی
و هیچ نوایی، جز آوای من به گوش تو نمی‌رسد
و بهشت مرا مهربانانه به سوی تو روانه کرد
تا با تو آه و ناله کنم
و از سرزمینی با تو بگویم
که در آن زاده شده‌ای»

بِدَم، ای باد وحشی، با نوای موقر
گرچه غمگین و دلگیر
چیزی جز سکوتی غم‌انگیز باقی نمانده
مجبوریم به تحمل

اشک‌های جوشان جاری از چشمانم
لیکن بهترند
از لحظات کشنده‌ی بی‌اشکی
پر از بهتِ ناامیدی

گرچه محدودم و مأیوس
ای بادِ رام‌نشدنی با من بگو از آزادی
از خانه‌ام در کوهستان‌ها
تا شَوَم پذیرایت…

باد شمالی از آن برونته

«باد شمالی» برگردان آزاد و همراه با تصرف شعری زیبا، عمیق و خیال‌انگیز از آن برونته، شاعر و نویسنده‌ی شهیر انگلیسی است. «آن» یکی از سه خواهر مشهور برونته است که آثار ادبی فاخری در ده‌های چهل و پنجاه قرن نوزدهم از آن‌ها بر جای مانده است. مستأجر عمارت وایلدفل مشهورترین اثر آن برونته است که او در عمر کوتاهش (۲۹ سال) به رشته‌ی تحریر در آورده است. شعر باد شمالی که در اینجا به فارسی برگردان شده نیز یکی از اشعار مشهور و خواندنی آن برونته است که امیدوارم از مطالعه‌ی آن لذت برده باشید.

بیشتر بخوانید:  قلبی تهی؛ برگردان شعری زیبا از الکساندر پوشکین

That wind is from the North, I know it well;
No other breeze could have so wild a swell.
Now deep and loud it thunders round my cell,
Then faintly dies,
And softly sighs,
And moans and murmurs mournfully.
I know its language; thus it speaks to me –

‘I have passed over thy own mountains dear,
Thy northern mountains – and they still are free,
Still lonely, wild, majestic, bleak and drear,
And stern and lovely, as they used to be

When thou, a young enthusiast,
As wild and free as they,
O’er rocks and glens and snowy heights
Didst often love to stray.

I’ve blown the wild untrodden snows
In whirling eddies from their brows,
And I have howled in caverns wild
Where thou, a joyous mountain child,
Didst dearly love to be.
The sweet world is not changed, but thou
Art pining in a dungeon now,
Where thou must ever be;
No voice but mine can reach thine ear,
And Heaven has kindly sent me here,
To mourn and sigh with thee,
And tell thee of the cherished land
Of thy nativity.’

Blow on, wild wind, thy solemn voice,
However sad and drear,
Is nothing to the gloomy silence
I have had to bear.

Hot tears are streaming from my eyes,
But these are better far
Than that dull gnawing tearless void
The stupor of despair.

Confined and hopeless as I am,
O speak of liberty,
O tell me of my mountain home,
And I will welcome thee.

Anne Brontë

این پست دارای 4 نظر است

  1. الیشاع

    بسیار زیبا بود آرش عزیز
    و غمگین
    سپاس از اشتراک گذاری این شعر زیبا

    1. آرش

      سپاس از شما و وقتی که گذاشتین.

  2. لیمو

    فیلم امیلی رو که دیدم تازه فضای زندگی خواهران برونته رو درک کردم. چقدر این احساساتش ملموسه.

    1. آرش

      خانواده‌ی هنرمندی بودن که هنر احساسی و غریبی داشتن.

دیدگاهتان را بنویسید