دنیای ویران من / مهره
آدمی موجودی است اجتماعی و همگان از این ضعف فرصت ساز آگاهیم ! همه می دانیم پیوندهای انسانی بسیارست و دوری ها و نزدیکی ، بودن ها و نبودن ها…
آدمی موجودی است اجتماعی و همگان از این ضعف فرصت ساز آگاهیم ! همه می دانیم پیوندهای انسانی بسیارست و دوری ها و نزدیکی ، بودن ها و نبودن ها…
زمان می گذرد و همه چیز به راحت ترین شکل از دست می رود ! همه چیز از بین می رود بی آنکه کسی متوجه شود ، نه آب از…
به عنوان اولین متن ارسالی در ساختار جدید وبلاگ ، شما را به مطالعه خبر خارق العاده ای دعوت می کنم که هرچند دانش آن در مراحل ابتدایی است ،…
دوزخ در این حال تماشایی نفسها رنگ مرگ دارد نشاید این دم آخر کسی بر قبرم اشک بارد نفسگیرست و بی رویا منم محکوم این نسیان قضای من همین باشد…
یادگار مرگ من از تولد تا هبوط از توهم تا سقوط با من ِ تنها رفیق یادگار عشق تو در خیال خاطرات هر نفس هر آنِ من در تمام لحظات…
می گریزم از این روزهای زیبا ، از این خاطرات شیرین ، از این خنده های بی دغدغه ، می گریزم از این خوشبختی بی پایان ! آری می گریزم…
می نویسم از یه نفرت از یه دنیا بی قراری تن دادم به یه جنونو ندارم راه فراری فکر من فقط نگاه و ذکر من فقط یه اسمه جادو و…
توی خلوت یه کافه همه چی مثل همیشس قهوه و فنجون گرمش گل سرخم روی میز هس باز همون عطر گل رز باز همون آهنگ ساده دود و آتیش یه قلب…
زندگی شاید راهی باشد که همگان مجبور به گذر از آنیم اما این راه پر پیچ آنقدر ملعبه دارد که گاه فراموش می کنیم کجای این مسیر سراسر آرزوییم .…
خیانت! این رازی است به بزرگی وجدان ! اگر وجدانی باشد ، اگر انسانی باشد ، اگر انسانیت باشد ، اگر عشق باشد ... خیانت، حسی به بزرگی دنیای من…