دردنامه ؛ دفتری برای یک عمر
همیشه گشودن دفتری جدید برایم سخت بوده است، آن هم در این کلبهی مجازی که گاه مرهم دردهایم بوده و گاه آتش افروز غمهایم. چه در اینجا از شب مرگ…
همیشه گشودن دفتری جدید برایم سخت بوده است، آن هم در این کلبهی مجازی که گاه مرهم دردهایم بوده و گاه آتش افروز غمهایم. چه در اینجا از شب مرگ…
سایههایی که میبینیم ما را سرخوش خواهند کرد سرخوشی هر سایه تصور ذهن ماست ساختهی خیالات ما از هرچه که میبینیم سرخوشی سایهها محو میشود چقدر زود ندارد سرخوشی جایی…
برگ سوم هنوز هم روزهایی هستند که دردشان از توانم خارج است، روزهایی عذاب آور و هولناک که تحملشان طاقتم را طاق میکند و گذرانشان سختترین لحظات زندگیم را رقم…
برگ اول گاه از این روزگار تلخ و پردرد گریزی میزنم به خیالات شیرین خود و گاه غرق میشوم در دریای خیال آنان که پیشتر از من، دردمندتر از من…
شاید نتوان از عمق حقیقت آنچه این روزها میگذرد نوشت، شاید روزی بشود اما دست کم امروز سخت است. در تقابل با روزگاری که همه چیز را خود خلاصه کرده،…
بگذار برود سعی کردی تغییر کنی، نه؟ بیشتر سکوت کردی سعی کردی مهربانتر باشی زیباتر کمتر متغیر، کمتر بیدار اما وقتی میخوای هم میتوانستی حس کنی در خواب و خیالش…
گاه با خود میاندیشم که عشق با من چه کرده، فرجامش چه بوده و چه در من نهاده است، شاید هیچ چیز، شاید همه چیز، دستِ کم من ماندهام و…
دلتنگ از دوری دلتنگ از دوری دلگیر از دوران عشق، تنهایی روز، بیخوابی مرگ، بیزاری دلتنگ از دوری دلگیر از جهان تنها در زندان نفرین بر دوران نفرین بر زندان…
تا همیشه بودنت اینجا محاله خودمم اینو می دونم آخرش رسیدنی نیست ولی بازم پات می مونم چه تو اینجا باشی پیشم چه تو باشی دور یه دنیا واسه من…
احساس میکنیم سالهاست که در اینجا مدفون شدهام، کنج همین اتاق، کنار همین دیوارهای سیاه، زیر همین سایههای بی رنگ و در قعر روزگار سیاهی که پایانی ندارد. در این…