تو را در خود مییابم؛ شعر سپید
تو را در خود مییابم چو آیینه آویخته به دیوارِ خیال من نگاهت فانوسی نورانی و پلکهایت قاب چوبینی به زیباییِ بارانی کز ابر نوبهار ریزد و عطرت خوش نسیمِ…
تو را در خود مییابم چو آیینه آویخته به دیوارِ خیال من نگاهت فانوسی نورانی و پلکهایت قاب چوبینی به زیباییِ بارانی کز ابر نوبهار ریزد و عطرت خوش نسیمِ…
بوسهای نهم بر پیشانی در آن لحظهی جدایی بگذار تا کنم اعتراف خطا نیست گر بپنداری روزگار من است چو خیال لیک اگر رخت بربند امیدی در روز و یا…
برگردان اشعار منتخب از چنار علی به قلم زانا کردستانی: ای کاش، با آمدن و نیامدنت خیالات غبار گرفتهام را میرفتی و آرزو و اشتیاق فراق و نبودن این چند…
چند صباحی است که در بیخوابیهای شبانه غرق شدهام. آنقدر شدید که گاه خودم هم از آن خسته میشوم. اوایل خیال میکردم که من هم به جرگهی شب زندهداران پیوستهام…
کنارت که بنشینم، حرفهای زیادی برای گفتن هست. حرفهایی که گاه، با خود نیز نمیگویم. رازهایی که سالها سر به مُهر بوده و رمزهایی که هرگز بر زبان جاری نشدهاند،…
نشستهام در گوشهی سردِ زمان در انتظار یلدا تا شب بر لحظههایم سایه بیندازد بیپایان و من غرق شوم در رویایی از تو بودنت در شبی که هرگز کنارم نبودهای…
باورت نیست که در دامِ جهان قلبِ خود مدفنِ هر حسِ الم روح و جان بند به دیوارِ عدم باورت نیست که در فُرقتِ یاد چشمِ خود غرقِ به خون…
به باور من، تنها یک بار در زندگی کسی را خواهی یافت که بتوانی دنیایت را حول او بسازی. با او از چیزهایی سخن بگویی که هرگز با هیچکس در…