روزگار تکرار میشود اما منتظر هیچ کس و هیچ چیز نمیماند…
روزگار میگذرد، گرچه سخت، اما میگذرد. با همهی غمهایش پیش میرود و برای هیچ کس و هیچ چیز منتظر نمیماند. چه من در نقطهای از زمان چون ریگی ساکن در…
روزگار میگذرد، گرچه سخت، اما میگذرد. با همهی غمهایش پیش میرود و برای هیچ کس و هیچ چیز منتظر نمیماند. چه من در نقطهای از زمان چون ریگی ساکن در…
گاه یک شعر، یک تصویر و یا دیالوگ کوتاه از یک فیلم، بیش از هزاران هزار صفحه نوشتار و دهها کتاب حرف برای گفتن دارد و به سادهترین شکل، سختترین…
نقاب7: پرمشغله در دنیایی که بسیاری از انسانها غرق در زندگی ماشینی هستند، مشغله زیاد و اشتغال همیشگی به کارهای مربوط و نامربوط چندان دور از ذهن نیست، آن هم…
شاید نتوان از عمق حقیقت آنچه این روزها میگذرد نوشت، شاید روزی بشود اما دست کم امروز سخت است. در تقابل با روزگاری که همه چیز را خود خلاصه کرده،…
کنار آتش نشستهام و میاندیشم به هر آنچه تاکنون دیدهام از گلهای چمنزار تا پروانهها در تابستانی که گذراندهام از برگهای زرد و نازک که در پاییز آنجا بودند با…
گاه هیچ حرفی برای گفتن نیست! نه میدانم که چه بر سرمان آمده که روزگار کودکان ما این شده و نه میفهمم به کدامین گناه فرزندانمان به کام مرگ گرفتار…
روزگار عجیبی است! روزگاری که با سالهای پیشین فرسنگها متفاوت است. همه چیز با گذشته فرق کرده و هر لحظه اتفاق جدیدی جهان را به لرزه در میآورد. نامههای عاشقانه،…
دور ماندن از تو شاید بزرگترین عذابی است که این روزهای مرا فرا گرفته است. میان من و تو فرسنگها فاصله افتاده و هیچ چیز و هیچ کس تلاشی برای…
سالهاست در این حال ماندهام. در این دنیای ویران و تاریک، در این کنج عزلت که نالههایم از غم هجران کوش فلک را کر کرده و خونهای جاری از دو…
هنوز هم حرفهای نگفتهی بسیاری در ذهنم جاری است، هنوز هم شبهایم تلخ و بیپایان است و هنوز هم دستان سردم اسیر زمستان بیپایان تنهایی است. هنوز نمیتوانم از بودنم…