داستان روزگار تنهایی / بخش هجدهم / حال بد
چند لحظهای پردههای سرخ رنگ صحنه بسته شد، موسیقی آرامی در سالن همایش پخش شد. همه متعجب از سخنرانیهای همایش، منتظر بودند تا از سخنران بعدی باخبر شوند. برخی در…
چند لحظهای پردههای سرخ رنگ صحنه بسته شد، موسیقی آرامی در سالن همایش پخش شد. همه متعجب از سخنرانیهای همایش، منتظر بودند تا از سخنران بعدی باخبر شوند. برخی در…
چشمهای جادویی برگردانی آزاد و همراه با تصرف از بخش کوتاهی از رمان النور و پارک اثر رینبو راول است. این رمان که در سال 2013 منتشر شد، رمانی است…
همه در جای خود مینشینند، همهمهی مردم فروکش میکند، سکوت بر فضای سالن حکم فرما میشود و حاضرین به پردهای خیرهاند که به آرامی در حال گشوده شدن است. جوانی…
آبشار ممنوعه (Forbidden Falls)، هشتمین جلد از مجموعه کتابهای رودخانهی ویرجین (Virgin River) است. این مجموعه شامل 18 کتاب است که روایتی از داستانی عاشقانه در شهری خیالی در اطراف…
در راهروی سالن همایشی که غرق در همهمهی حضار بود، برخی به آرامی به سمت سالن اصلی پیش میرفتند و بقیه، دسته دسته در گوشه کنار سالن تجمع کرده بودند…
- همهی حرفایی که زدی درسته، موافقم با حرفات. کاملاً بهش حق میدم که برای آیندهش بهترین تصمیم رو بگیره. این حقشه. واضحه که من دلم میخواست جوابش یه چیز…
- همهی ما روزایی داریم که حس خوبی بهشون نداریم. ناراحت، خسته، غمگین و حتی زخمی هستیم و دلمون میخواد که هر چه زودتر اون حسها تموم بشن، ولی همیشه…
- واقعاً حس بدی بوده، حتی فکر کردن بهش حالمو بد میکنه. خیلی سخته، بعد از اون همه انتظار، یه همچین جوابی، تنها، خودت بمونی و خودت. حس خیلی بدیه.…
- بعد از این که چند بار باهاش حرف زدم، قرار شد تا قبل از عید بهم جواب بده. چند ماهی وقت داشت که بهم جواب بده و بهترین یا…
- دیگه خستهت نکنم، اینجوری بود که بالخره باهاش حرف زدم و یه بخشهایی از اتفاقات زندگیم رو هم براش گفتم. اونم البته یه کمی حرف زد. به هر حال،…