پایان / قسمت اول / سایه

You are currently viewing پایان / قسمت اول / سایه

چشم هایت را بگشا ، ببین ، راه تو هنوز پایان نیافته ، برو ، همه چیز را تمام کن ،  اوج بگیر و آسوده بازگرد…
لا اله الا الله …
لا اله الا الله …
لا اله الا الله …
صدای گروهی چند ده نفره که تابوتی را بردوش می کشیدند در آوای روح بخش قرآن گم می شد ،  تعدادی انسان سیاه پوش زیر چترهایی پنهان شده بودند که برف بر آن ها کفنی پوشانیده بود . نفس های بی روحی که در سرمای هوا بخار می شد و اشکهایی گرمی که گونه های سرد و خشک را می خراشید . صدای شیون چند زن و فریاد سکوت غمبار چند مرد ، این همه چیزی بود که دیده می شد .
چند قدمی آن طرف تر سایه ای بر درختی تکیه داده بود ، به درختانی می نگریست که سالهای سال مرگ آدمیان را نظاره کرده بودند و قد خم نکرده بودند ، کلاغ هایی که در آسمان آواز نیستی می سرودند و شور زندگی داشتند و به جماعتی سیاه پوش که گورستان را فرا گرفته بودند تا به یاد آورند که رفتنی اند ، به چشمهای خیس و پشت های خمیده آنان که هر یک در دل غمی داشتند …
همه چیز رو واضح تر از همیشه می دیدم ، همه ی کسایی که باید میومدن اونجا بودن ، جسم بی جون من تنها وسیله ای شده بود برای یادآوری خاطره ها ، هر کسی که از من خاطره ای داشت با هر بیلی که خاک روی جسد من می ریختن از من دورتر و دورتر می شد … مدت زیادی نگذشت که جسد سرد  و بی روح من زیر خاک مدفون شد و من برای همه تموم شدم …
جمعیت کم کم متفرق شدند و جز چند نفر کسی باقی نماند ، صدای شیون چند زن و فریاد سکوت غمبار چند مرد ، این همه چیزی بود که دیده می شد …
مادرم خون می بارید و داد می زد ، پدرم به خاکی که منو بلعیده بود نگاه می کرد و خواهرم فقط گریه میکرد ، این سه نفر همه کسایی بودن که باقی مونده بودن …
چند قدم دور تر از خونه ابدی من هم دختری ایستاده بود که هنوزم دیدنش برام تازگی داشت ، با قدمای لرزان به طرف گور من رفت ، آروم و بی صدا ، سرش پایین بود و گونه هاش خیس .
– تو اینجا چیکار می کنی ؟ اینو از اینجا ببرین ، این آدم نحس نباید اینجا باشه .
– آروم باش ، به این بنده خدا چیکار داری …
– برادرمو …. پسرتو ، ازت گرفت بس نبود ؟ حالا اومده اینجا مامان رو هم از ما بگیره ، گورتو گم کن آشغال ! تو نباید اینجا باشی ، بذار روح داداشم تو آرامش باشه …
– آروم باشین ، با هردوتونم ، دیگه باید بریم ، اینجا موندنتون هیچی رو درست نمی کنه … راه بیفتین بریم ، دخترم تو هم برو خونه ، نباید اینجا تنها بمونی ، برو …

دیدگاهتان را بنویسید