تاریکخانه / سفری در خود

You are currently viewing تاریکخانه / سفری در خود

در این عزلت نشینی های گاه و بی گاه، پیش می آید لحظه هایی که در اوج تنهاییم از خود بیخود می شوم و غرق می شوم در افکاری که همچون گردابی مرا در خود فرو می کشد و به سفری بس عجیب و دلهره آور می برد.
چشم که باز می کنم اسیر رویاها و توهماتی هستم که هرچند برایم نامانوس است اما ریشه در ذهن من دارد و وجوه دیگری از خود را برایم نمایان می کند، وجوهی که آشنایی با آن ها گاه آنقدر شیرین است که نمی خواهم از این خواب ِ بیداری رها شوم و گاه آنقدر تلخ که لحظه ای تاب تحملش را ندارم. غرق شدن در تفکرات و وهم هایی که در کنجی از روحم لانه کرده و هرگز به آن ها فرصت خودنمایی نداده ام.
گذر از این لحظات و تسلط بر خود و رویارویی با آنچه در این سفر های غریب روی می دهد، خود کاری بس دشوار است، شاید همیشه همین گونه است که خیال بافی و فزو رفتن در خواب های رویایی ساده است اما تقابل با حقیقت…
گردباد تفکرات سیاه و سفیدی که مرا در خود فرو می برد، همواره با من است و همراه شب های تنهاییم و به مانند راوی داستانی واقعی، روی واقعی مرا نمایان می کند و من را به من می شناساند، تجربه ای می سازد و عبرتی می شود…
عبرتی که هرگز از آن درسی نمی گیریم و چندی بعد باز هم در کنجی چشم انتظار این کسف و شهود دیوانه وار می نشینم و بازهم غرق می شوم در خود و از آنچه باید باشم دور و دورتر می شوم و بیش از پیش شیفته ی این تنهایی کشنده…

+ تصویر: طرحی از Ashfaq Ayon

دیدگاهتان را بنویسید