یک شب یلدا، یک غزل حافظ و یک رویای دیرینه…

You are currently viewing یک شب یلدا، یک غزل حافظ و یک رویای دیرینه…

امشب شب یلداست! شبی که آداب و رسوم خاص خودش را دارد،‌ از دور هم جمع شدن و حافظ خوانی تا انار خوردن و شب زنده داری. یلدا یکی از رسوم قدیمی ما ایرانی‌هاست و ریشه در تاریخ کشورمان دارد. جشن گرفتن طولانی‌ترین شب سال که البته به لطف خیام و تقویم جلالی‌اش برای ما روشن شده و شادمانی از ناپایداری از تاریکی و پیروزی نور بر طویل‌ترین شب سال. شب یلدا رسوم زیبایی در خود دارد، رسومی که هر یک حکمتی دارند… یکی از رسوم زیبای این شب، فال حافظ است، یک غزل برای پیش گویی سرنوشتی که در آینده در انتظار ماست…

فال حافظ، غزل حافظ

یک غزل از حافظ، چشم اندازی از آینده را بر ما نمایان می‌کند، غزلی که اتفاقی نمایان می‌شود و آینده‌ای که پیش بینی می‌شود. شاید هر سال رویه‌ی من هم مانند بسیاری از شما،‌ فال حافظ و خواندن غزلی زیبا از او و دورنمایی از روزهای آینده بود… امسال اما جور دیگری به فال حافظ می‌نگرم و فالم را خود انتخاب می‌کنم. شاید بتوانم به جای آگاهی از سرنوشتی که برایم مقدر شده است، سرنوشتی را که می‌خواهم، بسازم. رویایی دیرینه که تا به امروز محقق نشده است…

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند

دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

دیشب گله زلفش با باد همی‌کردم

گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی

صد باد صبا این جا با سلسله می‌رقصند

این است حریف ای دل تا باد نپیمایی

مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد

کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی

یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم

رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی

ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست

شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی

ای درد توام درمان در بستر ناکامی

و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی

فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست

کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی

زین دایره مینا خونین جگرم می ده

تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد

شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی

دیدگاهتان را بنویسید