با تو خواهم گفت
از پایان قصه
قصه روحی
روحی که میکوبد پای
بر راهی سخت
بر تیغ
بر کوههایی از یخ
در جستجوی کسی
که عاشقش باشد
در پهنهی جهان
تا دستِ آخر
میآورد به یاد
و در مییابد
پیشتر از اینها
معشوق را یافته
اما چه کسی
اما در کجا
نامی ندارد
در سالهای عمرش
همگان را
از روی عادت
تحمل کرده
در پوچی آسمان
ابرها نابودند
او که خودش روزی
معشوق کسی بوده
حالا در خاطرش
به یاد آورده
معشوق خویش را
آنکه این شعر را
سروده
من هستم؟
پایان قصه و عشق معشوق
پایان قصه برگردان آزاد و همراه با تصرف شعری زیبا از کتلین رین، شاعر، منتقد و پژوهشگر معاصر بریتانیایی است. عمده شهرت به دلیل علاقهاش به فلسفه افلاطونی و نوافلاطونی است. از کتلین لین آثار بسیاری بر جای مانده است که پادشاهی طلایی، سنگ و گل، بلیک و سنتها، زندگی در زمان و مجموعه اشعار برخی از آنها هستند. او همچنین موفق به دریافت جوایز بسیاری نظیر چایزه شورای هنر بریتاینا، جایزه اسکار بلومنتال، جایزه کلمبلی، مدال طلای ملکه برای شعرا و نشان امپراتوی بریتانیا (عالیترین نشان امپراتوی بریتانیا) شده است. کتلین رین یکی از بنیانگذران آکادمی تمنوس در انگلستان نیز هست.
I would tell soul’s story to the end
Psyche on bruised feet walking the hard ways
The knives, the mountain of ice
Seeking her beloved through all the world
Remembering – until at last she knows
Only that long ago she set out to find
But whom or in what place
No longer has a name
So through life’s long years she stumbles on
From habit enduring all. Clouds
Disintegrate in sky’s emptiness
She who once loved remembers only that once she loved:
Is it I who wrote thisKathleen Raine