ترانه؛ جهان من و تو

You are currently viewing ترانه؛ جهان من و تو

روزها همه فکرم به جهانی است
که جهان من و تو ست
شب‌ها همه خوابم به خیالی است
که خیال من و توست

شاید این کهنه رباط مأمن عشقی باشد
نه در آن غل و غشی باشد
و نه رنگ و ریا
گرچه این عشق محالی است
که محال من و توست

بس در این وادی نیرنگ دروغ‌ها گفتند
که خیال عشق دیرین
دگرباره محال است و محال
از برای این محال اندک مجالی است
که مجال من و توست

همچو مجنون برِ لیلی نشینم همه عمر
که جهانی نتواند من از او گیرد
و دل با دل او شاد کنم
بودن نزد دلِ یار روالی است
که روال من و توست

گرچه عمری با تو سر می‌شود و خواهد شد
روز من با تو چو نوروز
ماه من ماه نخست
ماه نو را هلالی است
که هلال من و توست

عشق نابی که در این گیتی پیر
نایقین است و به سان کیمیا
نور تابنده خورین باشد
عشق را روشن جمالی است
که جمال من و توست

اوج عرش، فرش دو عاشق
اختران شمع محافل
آسمان خانه عشق
عشق ما همچو دو بالی است
که بال من و توست

بیشتر بخوانید:  چو برگی کز خزان ریزد

جهان من و تو

سرنوشت عشق و خیالی است واقعی
عشق را غایت نباشد
و خیال هم همچنین
آدمی را آرزو حدِ کمالی است
که کمال من و توست

کامیابان عالم از ازل در حسرتند
ذره‌ای شیرین ز خوشبختی
و حال خوب عاشقی
این جهان خالی ز حالی است
که حال من و توست

آن دمی که چشم ما بر هم فتاد
سال عشق من و تو آغاز شد
ابر و باد و مه و خورشید و فلک
کائنات در کار سالی است
که سال من و توست

آن دمی که عاشقان، یار هم‌اند
یا که در خاطره‌ها غرق هم‌اند
همچو برق و بادی بس گذران
لحظه‌ی عشق چو تیزپا غزالی است
که غزال من و توست

گرچه ظاهر عشق را ملکی نبود
عاقبت هیچ مدعی
عاشق نبود
لیک عشق در باطن چو مالی است
که مال من و توست

روزها همه فکرم به جهانی است
که جهان من و تو ست
شب‌ها همه خوابم به خیالی است
که خیال من و توست

+ تصویر: نقاشی جهان ما اثری از ترنا مکناب هنرمند معاصر امریکایی.

دیدگاهتان را بنویسید