بشکن، بشکن، درهمبشکن
صخرههای سرد خاکستری را، ای دریا!
و میخواهم که بر زبانم جاری شوند
اندیشههایی که از ذهنم برخاسته
امان از آن پسر ماهیگیر
که در بازیهایش بر سرِ خواهرش فریاد میزند!
امان از آن پسر ملوان
که بر قایقش در خلیج آواز میخواند!
و باشکوه کشتیها پیش میروند
به بندرگاهشان در پایین تپه
و به آرامی محو میشوند
لیکن صدایشان هنوز شنیدنی است
بشکن، بشکن، درهمبشکن
بر پای صخرههایت، ای دریا!
اما زیبایی لطیفِ روزی که او رفت
هرگز به سویم باز نخواهد گشت…
درهمبشکن از آلفرد لرد تنیسون
«درهمبشکن» برگردان آزاد و همراه با تصرف شعری زیبا از آلفرد لرد تنیسون، ملکالشعرای عصر ویکتوریایی و یکی از مشهورترین شعرای بریتانیا است. آلفرد لرد تنیسون این شعر را در سال ۱۸۳۴ یا ۱۸۳۵ میلادی و در رثای دوست نزدیکش، آرتور هنری هالم سروده است. از لرد تنیسون آثار و اشعار بسیار بر جای مانده است که مجموعه اشعار به یادبود آرتور هنری هالم، اشعار دو برادر، ماد و اشعار دیگر، جنگلیها، اولیس و پنجره برخی از آثار مشهور او هستند.
آلفرد لرد تنیسون از سال ۱۸۵۰ و پس از مرگ ویلیام وردزورث، از سوی ملکه ویکتوریا به عنوان ملکالشعرای دربار بریتانیا انتخاب و در سال ۱۸۸۴ نیز لقب بارون تنیسون اول به او اعطا شد. وی در سال ۱۸۹۲ و در ۸۳ سالگی بر اثر بیماری نقرس درگذشت.
Break, break, break,
On thy cold gray stones, O Sea!
And I would that my tongue could utter
The thoughts that arise in me.O, well for the fisherman’s boy,
That he shouts with his sister at play!
O, well for the sailor lad,
That he sings in his boat on the bay!And the stately ships go on
To their haven under the hill;
But O for the touch of a vanish’d hand,
And the sound of a voice that is still!Break, break, break
At the foot of thy crags, O Sea!
But the tender grace of a day that is dead
Will never come back to me.Alfred, Lord Tennyson