داستان روزی که شرلوک شدم؛ فصل سوم: بخش دوم: میان‌ترم

You are currently viewing داستان روزی که شرلوک شدم؛ فصل سوم: بخش دوم: میان‌ترم

در نهایت امتحان میان‌ترم شیمی فیزیک ۱ با حضور همه‌ی اساتید تقلب کلاس سرِ ساعت ۱۰ صبح شروع شد. مدت زمان دانشجوها برای پاسخ به ۵ سؤالی که از تقریباً نصف فصول منبع و با درجه سختی متوسط به سمت ضعیف طرح کرده بودم رو هم دو ساعت در نظر گرفتم. زمانی که حداقل ۵ برابر وقت مورد نیاز برای امتحان بود و به اصرار دانشجوها به این میزان تنظیم شده بود. البته خودمم از زیاد بودن زمان امتحان چندان ناراضی نبودم، چون وقت بیشتر برای جلسه‌ی امتحان میان‌ترم، فرصت مناسبی رو هم در اختیار شرلوک درونم قرار می‌داد که با کیفیت بیشتری سرنخ‌ها رو بررسی کنه و برای امتحان پایان‌ترم آماده بشه!

مثل اکثر امتحان‌ها، دانشجوها چند دقیقه‌ی اول رو به ارزیابی سؤالات اختصاص دادن و بعد از چند دقیقه، اونایی که چیزی برای نوشتن داشتن، شروع به نوشتن کردن. در مقابل اما اون جمعی که نیاز به مشورت داشتن، یواش یواش شروع به برقرار کردن ارتباط با هم کردن و زبان بدنشون و البته رنگ رخسارشون، به خوبی از سر درونشون خبر می‌داد!

بیشتر بخوانید:  داستان روزی که شرلوک شدم؛ فصل سوم: بخش اول: امتحان

میان‌ترم: بخش یازدهم از داستان طنز روزی که شرلوک شدم

روش مورد استفاده‌ی دانشجوها، که اکثرشون به شکل عجیبی به جای خودکار از مداد استفاده می‌کردن، انداختن همزمان مداد و تعویض زیرپوستی مداد با هم بود. به همین خاطر، چند بار اولی که این کار رو کردن، توجهی نکردم اما بعد از چند بار تکرار این روش، رفتم سراغ دو تا از دانشجوها و مدادهاشون رو گرفتم. وقتی نگاهی به مداد‌ها انداختم متوجه شدم که یه چیزایی شبیه به فرمول، روی بدنه‌ی مدادها تراشیده شده. اما اونقدری خوانا نبودن که حتی منم متوجه بشم که کدوم فرموله و مربوط به کدوم مبحثه.

اینجا بود که شرلوک درونم وارد عمل شد و با بررسی دقیق شواهد و قرائن موجود متوجه شد که نوشتن فرمول‌های نامفهوم روی مداد، انداختن و تعویض اون نمی‌تونه روش تقلب بچه‌ها باشه و به قولی عملیات فریب اوناس! در نتیجه کاسه‌ای زیر نیم کاسه‌س و باید از یه روش دیگه برای پیدا کردن تاکتیک تقلب اونا استفاده می‌کردم!

دیدگاهتان را بنویسید