ترانه / سراب
آسمان روی دگر شد گویی دنیایم سراب است سرابی به رنگ چشمت تنها بهر من عذاب است عذاب این غم سنگین تاب از جان من ربوده دل خوشی این دل…
آسمان روی دگر شد گویی دنیایم سراب است سرابی به رنگ چشمت تنها بهر من عذاب است عذاب این غم سنگین تاب از جان من ربوده دل خوشی این دل…
در پس پرده عشقت منم و حال نزار در فراغت آرزو برده از قلبم قرار حال من رنگ خیال است دلت سوی جدال چونکه من بی تو گریزم سمت این…
فکر نمی کردم یه روز اینجوری تحقیر بشم با بودن و داشتن تو از زندگی سیر بشم فکر نمی کردم که یه روز تو چشم زل بزنی بگی که دیوونش…
صدایم کن تو که شیرین ترین درد ی تو که زیباترین یاری برای قلب سنگ من تو که تنها ترین عشقی در این شهر هوس رانی صدایم کن که بسپارم…
راه من از تو جداست یاد تو در دل کجاست سرنوشت تدبیر کرد بیراه را تقدیر کرد تو روی سوی خیال سوی آن عشق محال من نشینم در خفا در…
حالم از آن روز که تو رفتی از همان روز که گذشتی در هوای مهر و عشقت با همان قلب که شکستی حالم از آن روز که تو گفتی جای…
در فراسوی خیال مهر توست در دل وصال عاقبت رسوا شوم این است عشق محال می روم تا بی کران می گریزم زین جهان تا نبینم چشم تو می کُشم…
حسرت روزای با تو با همه گریه و زاری واسه قلبم باقی مونده حقمه این همه خواری عشقمو بازی گرفتی یاد من تو خاطرت مرد پای تو سوخته وجودم دلتو…
لباس سفید و غم بی تو موندن به یادت نشستن به پای تو سوختن به این بخت شومم همش شکوه کردن تو اون گوره تاریک به دنبالت گشتن شب مرگ…
منم اون که ته خطه همون که بی تو می میره چشاش با یاد تو پر اشک دلش از دوری می گیره منم اونکه تک و تنهاس همون که عاشقش…