دردنامه؛ نوشتن از تنهایی
نوشتن از تنهایی گاهی سختترین کار زندگی است، در دنیایی که هیچ زبان مشترکی برای سخن گفتن با کسی ندارم، نوشتن از آنچه مرا در خود فرو میخورد کار آسانی…
نوشتن از تنهایی گاهی سختترین کار زندگی است، در دنیایی که هیچ زبان مشترکی برای سخن گفتن با کسی ندارم، نوشتن از آنچه مرا در خود فرو میخورد کار آسانی…
آنگاه که مردی خوب به نبرد بر میخیزد شیاطین میگریزند شب ساقط و خورشید غرق میشود آنگاه که مردی خوب به نبرد بر میخیزد دوستی میمیرد و عشق واقعی دروغین…
برگ چهارم در این روزگار، به مانند همهگان، در دنیای من نیز عاشقی زندگی میکند. عاشقی که عمرش را در راه رسیدن به معشوقی صرف کرده که شاید هرگز وجود…
تنها در جهان غم غرق در رویای من اتاق دنیای ویران تاریکی ساکن زندان من زندگی تکرار مرگ پوچ امید دنیای من نقاب رنگ چهرهها ریا مادر دردهای من من…
روزگار میگذرد، گرچه سخت، اما میگذرد. با همهی غمهایش پیش میرود و برای هیچ کس و هیچ چیز منتظر نمیماند. چه من در نقطهای از زمان چون ریگی ساکن در…
شبی، در تلاش برای انجام کارهایم پشت میزم نشسته بودم، به او که در اطرافم پرسه میزد آرام زمزمه کردم: «چرا مرا تنها نمیگذاری؟» دقایق زیادی گذشت. فکر نمیکردم که…
مرگ کسی که عاشق او هستی، چیز غریبی است. همهی ما میدانیم که زمان ما در این دنیا محدود است، و در نهایت همهي ما زیر چند پارچه (ورق) قرار…
من رویایی داشتم که چندان هم رویا نبود... خورشید درخشان خاموش و ستارهها در فضای لایتناهی سرگردان غرق در تاریکی ناشناخته و زمینی یخ زده کور کورانه چرخان و سیاهی…
گاه نوشتن از آنچه آدمی احساس می کند هزاران بار دردناک تر و عذاب آور تر از خودِ حسی است که وجود آدمی را در بر گرفته ، آلام تکرار…
این حس من است ، همین احساس تکه پاره ، همین حرف هایی که هیچکس مقصودش را درک نکرد ، همین دنیایی رویایی که هیچ کس ندید ، همین سرزمین…