چشم در چشم باد؛ دفتر دردنامه
چشم در چشم باد، خیره میشوم به تشویش خاک در توفانی از مرگ، در آن لحظه که عزیزی جهانِ فانیِ تاریک را به سوی نوری ابدی ترک میکند. من، درد،…
چشم در چشم باد، خیره میشوم به تشویش خاک در توفانی از مرگ، در آن لحظه که عزیزی جهانِ فانیِ تاریک را به سوی نوری ابدی ترک میکند. من، درد،…
بخش پنجم از دیالوگهای منتخب سریال مظنون (Person Of Interest)، فصل دوم، قسمتهای 12 تا 22: آخرالزمان جان ریس (با بازی جیم کاویزل): کارا، فکر میکردم تو... کارا استنتون (با…
شهر آغوشت کمی از نیمه شب گذشته بود، مهتاب از میان ابرها میتابید و به جنگِ تاریکی شب میرفت. شهر غرق در سکوت بود اما طنین گاه به گاه گذر…
همچو آسمان شبی صاف و پر ستاره قدم میزند کمال زیبایی از تاریکی تا روشنی در وجودش و در چشمهایش نمود مییابد چنان دلپذیر که برق تندر بهشتی در برابرش…
روز رویایی مدتی است که خبری از تو نیست؟ چه شده است که نه خطی بر من میکشی و نه چوب خطی پر میکنی؟ چه چیزی تغییر کرده که تن…
اندوهگینم، لحظه به لحظه، روز به روز و سال به سال. سالها چون برق و باد میگذرد و امیدهایم چون برگ پاییزی بر خاک میافتند. یک عمر است که خزان…
روزگار روی دیگری از زندگی را برای من آشکار میکند و من بهت زده نظارهگر دنیایی هستم که دیگر جزئی از آن نیستم. این نه آن روزگار رویایی من است…
شاید هنوز هم روزهایی برای گریز از زندگی باشد، شاید هنوز هم سکوت معنایش را در خود حفظ کرده باشد و شاید هنوز هم حرفهای زیادی برای گفتن و داستانهای…
شعلههایش شادی پیوند دهندهی عشاق واقعی است بی هیچ غشی خالص خالصترین سپیدی هیچ ابری نورش را نخواهد پوشاند هیچ لکهای آن را مخدوش نخواهد کرد اما شرمساری پاداشش را…
چند شمع دیگر بیشتر باقی نمانده و حسرت من برای نور، به شعلههای شمع خلاصه شده است. آنقدر غرق در تاریکی دنیای تهی خود شدهام که حتی دیدن سوسوی رو…