زیرِ نور، بسی پایینتر؛ برگردان شعری زیبا از امیلی دیکینسون
زیرِ نور، بسی پایینتر زیرِ چمن و زیرِ خاکِ گور پایینتر از سرداب پایینتر از ریشهی شبدر فراتر از دسترس بسی دور از دست فراتر از آفتاب در درازترین روزها…
زیرِ نور، بسی پایینتر زیرِ چمن و زیرِ خاکِ گور پایینتر از سرداب پایینتر از ریشهی شبدر فراتر از دسترس بسی دور از دست فراتر از آفتاب در درازترین روزها…
در آرزوی افزونی زیباییهای توام تو ای رز زیبا و نامیرا همه میرند در گذر ایام فقط خاطره میماند بر جا تو اما عاشق چشم رخشانی جهانت را در آتش…
حال و روز این ایام من را نه میتوان گفت، نه نوشت، نه سرود و نه حتی تصویر کرد. همه چیز در عمق دنیای درونم روی میدهد. باز هم داستان…
بر گور من نایست گریه نکن من در آن نیستم من نخوابیدهام من در هزاران باد وزان در نرمی ریزش برف در زیبایی بارش باران در رویش دانههای سبز در…
گروهی از تاریخ پژوهان مؤسسهی تاریخ فرهنگ سن پترزبورگ موفق به کشب جسد مومیایی شدهی زنی جوان در جمهوری تووا، واقع در جنوب سیبری شدهاند. این اولین مومیایی کشف در…
داستان رو به زوال سرنوشت من تمام وقت رفتن از جهان تو رسید بی تو خانه گور من برزخ و روز جزاست با مجازات روبرو مرگ و اعدام بند و…
نفسام رو به شماره پای تقدیر رو گلومه منم که بی تو و عشقت زندگیم دیگه تمومه سرنوشت من همینه نفرتت بی حد و بی مرز تقدیرو خدا نوشته نمیره…
زیر خاک نا امیدی گور من شده یه خونه این همه عشق و تنفر تا هبوط با من می مونه با یه شاخه ی گل رز روی خاکم اشک ریختی…
نزدیک تر از همیشه در آغوش تو هستم هرگز باور ندارم چشم به این حادثه بستم نگاهم رو به نیستی سیاهی در درونم سایه ای سخت بر من بر بخت…
آن روز را به خاطر داری ؟ نمی دانم ، چه روزی ؟ همان روز زیبا ، همان روز پر خاطره ! چگونه به خاطر بیاورم ؟ چشمانت را ببند…