فقط خاطره‌ می‌ماند ؛ برگردان غزل شماره‌ ۱ ویلیام شکسپیر

You are currently viewing فقط خاطره‌ می‌ماند ؛ برگردان غزل شماره‌ ۱ ویلیام شکسپیر

در آرزوی افزونی زیبایی‌های توام
تو ای رز زیبا و نامیرا
همه میرند در گذر ایام
فقط خاطره‌ می‌ماند بر جا

تو اما عاشق چشم رخشانی
جهانت را در آتش اندازی
چه سود که با خویش بی‌رحمی
تو زیبایی خود را نیک نمی‌دانی

تو زیباتر از زیبایی، جوانی
شاد و سرزنده، پیام‌آور بهارانی
چو غنچه‌ی نشکفته، عجیب
زیبایی‌های خود را می‌میرانی

ترحم کن به این دنیا، که گر بیش خودخواهی
به جز تنهایی گوری سرد، نخواهی داشت راهی

غزلیات شکسپیر

غزل ۱: فقط خاطره‌ می‌ماند

فقط خاطره‌ می‌ماند برگردان آزاد و همراه با تصرف غزل شماره‌ی ۱ از مجموعه غزلیات و یا غزل‌واره‌های ویلیام شکسپیر است. قطعاً برای معرفی ویلیام شکسپیر نیاز به همیچ توضیح بیشتری نیست و تقریباً همه‌ی ما با این ادیب شهیر آشنا هستیم.

شایان ذکر است که به دلیل استقبال عالی مخاطبان سایت از برگردان غزل‌های شماره‌ی ۱۸ و ۱۱۶ شکسپیر که در ماه‌های گذشته انجام شده بود، تصمیم گرفتم که به تدریج تمامی غزلیات این شاعر برجسته را به فارسی برگردان کرده و در ای‌پی‌بلاگ منتشر کنم. در این برگردان‌ها سعی بر حفظ محتوا بوده و از تفاسیر معتبر برای ترجمه‌ي غزل‌ها استفاده می‌شود. البته اشعار شکسپیر نیز به مانند شعرهای حافظ و مولانا در میان ادیبان غربی محل مناقشه است و هیچ تفسیر دقیقی برای مفهوم واقعی آن‌ها متصور نیست و قطعاً لایه‌های پنهان این اشعار را نمی‌توان تمام و کمال به فارسی برگردان کرد. با این حال نهایت تلاشم را برای ارائه‌ی برگردانی صحیح و گویا به کار خواهم بست.

برای دنبال کردن برگردان غزل‌های ویلیام شکسپیر، می‌توانید برچسب شکسپیر را دنبال کنید.

تصویر: نقاشی «خاطره» اثری از ایرینا لئونوا نقاش جوان اوکراینی.

بیشتر بخوانید:  پایان قصه؛ برگردان شعری زیبا از کتلین رین

From fairest creatures we desire increase
That thereby beauty’s rose might never die
But as the riper should by time decease
His tender heir might bear his memory

But thou, contracted to thine own bright eyes
Feed’st thy light’s flame with self-substantial fuel
Making a famine where abundance lies
Thyself thy foe, to thy sweet self too cruel

Thou that art now the world’s fresh ornament
And only herald to the gaudy spring
Within thine own bud buriest thy content
And, tender churl, mak’st waste in niggarding

Pity the world, or else this glutton be
To eat the world’s due, by the grave and thee

William Shakespeare

دیدگاهتان را بنویسید