ده شعر از صالح بیچار: برگردان از زانا کردستانی، بخش دوم:
دیدن تو
مشابه یک رویا است،
این را نفهمیدم،
تا بودنت را مطمێن شدم
ترکم کردی!
—
همچون یعقوب کور شدم
صبر ایوب را از کجا بیابم تا
با عطر پیراهنت
چشم کورم بینا شود!
—
حق با کدامشان است
هر کدامشان چهار حرفاند،
زیست (زندگی) و مرگ!
—
زکات بوسه،
رمضان عشق است، نازنین!
عید دیدار را به چه زمانی موکول کردهای؟
من که فطریهی غمام را دادهام…
تو چه وقت زکات، بوسه را پرداخت میکنی؟!
—
با خودم آواز میخواندم،
یک روز مادرم، به من گفت: عزیزم…
انگار عاشق شدهای؟!
او نمیدانست…
تو خیلی وقت پیش از این،
دلم را بردهای!
ده شعر از صالح بیچار؛ بخش دوم
صالح بیچار شاعر، نویسنده و ترانه سرای عراقی، در نخستین روز جولای ۱۹۶۷ میلادی در اقلیم کردستان کشور عراق دیده به جهان گشود. صالح بیچار که به سبب شغل کتابفروشی با بسیاری از نویسندگان، شاعران و هنرمندان آشنایی داشت، به سرودن شعر علاقهمند شد و نخستین شعرش را در سال ۱۹۸۳ محلی در روزنامهای محلی به چاپ رساند. پس از آن، وی به نگارش کتاب شعر پرداخت و تاکنون چهار کتاب از اشعار او به چاپ رسیده است. کتابهایی که موجب شهرت بیشتر او شدهاند و برخی از اشعار آنها به زبانهای عربی و انگلیسی و فارسی و… برگردان شدهاند.
اشعار فوق سرودهی صالح بیچار به زبان کردی هستند که توسط زانا کردستانی به فارسی برگردان شده و به درخواست ایشان در ایپیبلاگ منتشر شدهاند. اگر شما هم داستان، شعر و یا متنی دارید که دوست دارید با نام خودتان در ایپیبلاگ منتشر شود، متن و درخواست خود را از طریق صفحهی ارتباط با من ارسال کنید تا در بخش نوشتار مهمان منتشر شود.
بینینی تۆ
لە بینینی خەونێک دەچوو،
تێتنەگەیشتم؛
تا، لە بوونت دڵنیابووم
بەجێتهێشتم!—
وەکو “یەعقوب” وا کوێر دەبم
“سەبری ئەیوب” لە کوێ بێنم تا،
بە بۆنی کراسەکەت
چاوی نابینام ھەڵبێنم !—
هەق بەکامیانە
هەر یەکەیان چوار پیتن،
ژیان و مردن!—
زەکاتی ماچ
رەمەزانی عیشقە، ئازیز
جەژنی دیدار، دهخهیته کهی
من، سهرفیترهی خهمم داوه…
تۆ، کهی زهکاتی ماچ دهدهی!—
له بەر خۆمەوە گۆرانیم دەگوت،
ئەو رۆژەی دایکم، پێیگوتم: ڕۆڵە…
وا دیارە دڵت پەداکردووە!
ئەو نەیدەزانی…
تو زۆر لەمێژە،
دڵمت بردووە!ساڵح بێچار