این روزا به هر طرفی که نگاه میکنم، یه خبری هست! حالا نه اینکه فقط این هفته یا این ماه وضعیت اینطوری باشه، واقعیت اینه که چندین و چند ساله که پیگیری کردن اخبار و حرف زدن از اون، بخشی از محفلهای ما شده. فرقی نداره توی تاکسی نشسته باشیم و در محضر راننده، توی صف نونوایی باشیم یا حتی توی دورهمیهای خانوادگی. یورش اخبار به همهی گپ و گفتهای ما رسیده…
عمومی شدن گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی، و تبدیل نوع خبررسانی از حالت سنتی تلویزیونی به خبررسانی اینترنتی و صدالبته تغییر نوع محتوا از حالت متنی به تصویری، باعث شده اخبار دیگه از قاب تلویزیون بیرون بیان و به همهی ابعاد زندگی وارد بشن. کافیه گوشی رو دستت بگیری و بری اینستاگرام، واتساپ، توییتر یا هر کدوم از شبکههای اجتماعی دیگه! رگباری از خبرهای راست و دروغ و نیمه راست و نیمه دروغ سرازیر میشه سمتت! فرقی هم نداره که چه مدل محتوایی برات جذابتر باشه، متن، عکس، ویدئو و حتی طنز، همهی اخبار همه جا هست.
جالب اینجاست که حتی اگه سعی کنی خودت رو از اخبار اتفاقات روزمره دور نگه داری و دنبال قیمت هیچی هم نباشی، چنان شوخی با همه چی توی هر شرایطی عادی شده که حتی اگه یه جا زلزله اومده باشه و از رخ دادنش بیخبر هم باشی، بازم به یه متن یا ویدئوی هجو (و نه طنز) بر میخوری که در نهایتِ خود بانمکپنداری با خراب شدن خونهی مردم هم شوخی میکنه!
خسته از یورش اخبار، در جستجوی یه خبر خوب!
این روزا، خیلی خیلی بیشتر از همیشه، از این وضعیت یورش اخبار خسته هستم. اتفاقاً دیروز که در همین مورد با دوستی صحبت میکردیم، این سؤال برامون پیش اومد که چرا سرعت انتشار اخبار بد اینقدر بالاس اما در مقابل، سرعت انتشار اخبار خوب خیلی خیلی کمه و اصولاً خبرهای خوب به سرعت محو میشن.
درسته که این روزا شرایط سخته اما به هر حال در سختترین شرایط هم خبرهای خوبی برای شنیدن هست و غیرممکنه که هیچ خبری خوبی نباشه. با این حال هر چی بیشتر دنبال اخبار خوب باشی کمتر پیدا میشه و بحثها و حرفها متمرکز شده روی اخبار بدی که هر روز به گوش میرسه.
این روزا خیلی آرزو میکنم که کاش روزی برسه که دیگه خبری از اخبار نباشه و روند زندگی تغییر کنه…