سفری به درون؛ بخش هجدهم: تکیه بر باد

You are currently viewing سفری به درون؛ بخش هجدهم: تکیه بر باد

نوشتار نخست
چشم که می‌گشایم، توفان در پیش است و بیابان در پس. گویی تمامی این سال‌ها در جستجوی سرابی بوده‌ام که هرگز واقعیت نداشته است. پل‌هایی که در پشتِ سر خویش ساخته‌ام نه به تلی از خاک بلکه به هیچ بدل گشته و از صفحه‌ی روزگار محو شده‌اند. آنچه در پیشِ رویم خودنمایی می‌کند، راهی است به چاه! اکنون که نهیب زندگی بر تنِ لرزانِ من نشسته، به خود آمده‌ام و واقعیت روی تاریکش را بر من عیان کرده است. این منم، او که گذشته‌اش عمری تکیه بر باد بوده، حالش غرق پریشانی است و آتیه‌اش تلاشی مذبوحانه برای عبور از تلاطم توفان خواهد بود.

گرچه غم و رنج من درازی دارد
عیش و طرب تو سرفرازی دارد
بر هر دو مکن تکیه که دوران فلک
در پرده هزار گونه بازی دارد
خیام

در تمامی این سال‌ها که بر باد تکیه کرده، در توهمات واهی خود از سراب، چشمه‌ها ساخته و از نوشداروی کوثرش خود را سیراب کرده بودم، این شوره‌زار را نه آبی بود و نه صحنِ چمن، بلکه خاک بود و سنگ؛ نه نوری بود و نه فروغِ گوهر، لیک تاریکی و بود ظلماتِ شب؛ و صدالبته که نه راهی بود و نه همراهی، که چاه بود و زندان تنهایی. اینک، در این لحظه از دوران که چون بارش شهاب در آسمان شب نادر است و نظیر کولاک برف، سرد و طاقت‌فرسا، من مانده‌ام و دنیایی در قفا که از زندگان تهی گشته و آنکه بود و نبوده را در سرود عدم هم‌آوا کرده است.

تا عیان باشد نباید دل نهادن بر خبر
تا یقین باشد نباید تکیه‌کردن برگمان
امیر معزی نیشابوری

بیشتر بخوانید:  داستان روزگار تنهایی؛ بخش چهل و پنجم: در آغوش پایان

تکیه بر باد و زخمی فراموش نشدنی

بی‌گمان این روزها تا ابد در خاطرم خواهد ماند. آنجا که برای نخستین بار در تمامی عمر، دستِ طلب به سوی همه‌ی آنان که در طولِ راهِ زندگی خود را همراه می‌خواندند دراز کردم و هیچ دستی به یاریم نیامد. شاید این آخرین بار باشد، شاید هم عمری دیگر بگذرد، امروز در پستوی خاطرم زیر خروارها خاک مدفون شود و آنچه در این ایام بر من گذشت را فراموش کنم، اما زخم به یادگار مانده از این روزها، بعید است که تا سالیان سال مرهمی یابد و افکار و اندیشه‌های تاریکش را به بادِ نسیان سپارد.

یا رب در خلق تکیه‌گاهم نکنی
محتاج گدا و پادشاهم نکنی
موی سیهم سفید کردی به کرم
با موی سفید رو سیاهم نکنی
ابوسعید ابوالخیر

و در پایان شاید باید به این گفته‌ی مکرر اکتفا کنم، این نیز بگذرد… باشد که این روزها فراموشم نشود…

«تکیه بر باد» نخستین بخش از فصل سوم داستان روایی سفری به درون است.

فهرست قسمت‌های پیشین داستان سفری به درون

پی‌نوشت: عنوان وام گرفته از فیلم «تکیه بر باد» به کارگردانی داریوش فرهنگ، محصول سال ۱۳۷۸ است.

این پست دارای 8 نظر است

  1. لیمو

    چه وبلاگ عجیب و زیبایی دارید.
    متن به قلم خودتونه؟ خیلی قوی نوشته شده و پر پیچ و خم.

    1. آرش

      ممنون از وقتی که گذاشتین.
      بله تمامی نوشته‌های وبلاگ به قلم بنده هستن.
      سپاس

  2. فانی

    چه قلم خوبی دارید لذت بردم

    1. آرش

      ممنون از لطف شما

  3. لیمو

    بله بعد از این کامنت قسمت درباره‎ی ای‎پی‎بلاگ رو خوندم و متوجه شدم.
    و البته این رو هم متوجه شدم که اطلاعات شما خیلی زیاده و احساس پوچی بهم دست داد. D:

    1. آرش

      شما لطف دارید
      من که اطلاعات خاصی ندارم و قطعاً شما دانش بالایی دارید.
      ممنون که وبلاگ سر زدید و نوشته‌ها رو خوندید.

  4. لیمو

    انقدر مطالبتون زیاد و جالبه که نمیتونم انتخاب کنم از کجا شروع به خوندن کنم. D:

    1. آرش

      خیلی خیلی خوشحالم که به نظرتون جالب هستن…
      با اینکه همه‌ی این سال‌ها سعی کردم دسته‌بندی مطالب قابل استفاده باشه، اما گاهی خودمم که می‌خوام نوشته‌ها رو بخونم، نقظه شروع درستی پیدا نمی‌کنم 😂

دیدگاهتان را بنویسید