سپید / آرزو
من اسیر نفرتم نفرت شوم بشر مانده ام در بی کسی به دل و بی عشق و یار با همه فکر فرار مانده در چاه سیاه چاه نفرت و ترس…
۰ دیدگاه
۵ خرداد ۱۳۹۱
من اسیر نفرتم نفرت شوم بشر مانده ام در بی کسی به دل و بی عشق و یار با همه فکر فرار مانده در چاه سیاه چاه نفرت و ترس…
چشم در چشم باد می روی بی من به سوی آنجا که منی نیست تویی نیست هیچ نیست آنقدر منفور آنقدر تنها آنقدر دور مرا می بینی تو را می…
شکسته قلبم خمیده قدم بریده دیگر نفس سردم گام می نهم باز در راه بی تو در رویای روح در آغوش مرگ در سودای عشق اینبار تنهاتر ، تنهاتر از…
غم خورشید را که دید در دیار بی غمی در همان سو که تویی در دیار بی همدمی آغوش گرمش را چه شد آن گاه که راه را در خم…
آخر خط پلک بر هم می نهم دست بر روی دست غم بر روی غم فکر بر روی فکر اشک ها می ریزمو عشق ها را می چشم غم ها…