داستان روزی که شرلوک شدم؛ فصل سوم: بخش پنجم: راز تقلب
بالاخره شرلوک درونم با دیدن گوشهای از هندزفری یا همون آزاددست! (معادل فارسی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای هندزفری!) بیسیم دانشجوها، موفق به کشف راز تقلب بچههای این…
بالاخره شرلوک درونم با دیدن گوشهای از هندزفری یا همون آزاددست! (معادل فارسی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای هندزفری!) بیسیم دانشجوها، موفق به کشف راز تقلب بچههای این…
برای پیدا کردن راهی که بتونه جلوی تقلب دانشجوها رو بگیره، نیاز داشتم که سریع عمل کنم و پیش از اینکه همهی موریارتیها (شخصیت منفی داستان شرلوک هلمز) یا همون…
اولین گزینهای که به ذهنم رسید این بود که شاید اونا با استفاده از پرت کردن حواس من، برگهی امتحانی یا کاغذ باطلهی مربوط به جوابها رو جابهجا میکردن، اما…
در نهایت امتحان میانترم شیمی فیزیک 1 با حضور همهی اساتید تقلب کلاس سرِ ساعت 10 صبح شروع شد. مدت زمان دانشجوها برای پاسخ به 5 سؤالی که از تقریباً…
یکی دیگه از روزایی که شرلوک شدم، بر میگرده به زمانی نه چندان دور که توی یکی از دانشگاههای همین حوالی تدریس میکردم. درسی که اون ترم داشتم، شیمی فیزیک…
خرید از سوغاتفروشی و گشت و گذار توی بجنورد، فرصت مناسبی برای شرلوک درونم بود که سر صحبت رو با آقای راننده باز کنه و اطلاعات کافی برای حل معما…
توی مسیر که به سمت دانشگاه در حرکت بودیم، خیلی دقیق و موشکافانه، بیرون رو نگاه میکردم تا سرنخی به دست بیارم که آیا تبلیغی، پوستری یا بنری دربارهی کنفرانس…
نمیخوام خیلی سرتونو درد بیارم و از سفر زمینی-هوایی به بجنورد براتون بگم، چون سفر معمولی بود و اتفاق قابل توجه خاصی توش نیفتاد. مسیر زمینی رو که حداقل ماهی…
ماجرا از اونجایی شروع شد که من در عین ناباوری خودم و همهی اهالی علم برای سخنرانی تو یه کنفرانس دعوت شدم. محل برگزاری این کنفرانس دانشگاه بجنورد بود و…
سال نو شروع شده و نوروز اومده. همه شادیم و منتظر اتفاقای خوب توی سال جدید هستیم و پشتِ سر هم برای همدیگه آرزوهای قشنگ میکنیم و امیدِ زیادی به…