پایان / قسمت اول / سایه
چشم هایت را بگشا ، ببین ، راه تو هنوز پایان نیافته ، برو ، همه چیز را تمام کن ، اوج بگیر و آسوده بازگرد... لا اله الا الله…
چشم هایت را بگشا ، ببین ، راه تو هنوز پایان نیافته ، برو ، همه چیز را تمام کن ، اوج بگیر و آسوده بازگرد... لا اله الا الله…
زیر خاک نا امیدی گور من شده یه خونه این همه عشق و تنفر تا هبوط با من می مونه با یه شاخه ی گل رز روی خاکم اشک ریختی…
در هیاهو مانده ام در همه لحظه ها پشت دیوار نگاه آروزهایم خراب زندگی رنگ خزان آسمانم بس سیاه روزگارم بی خیال در خیالاتم سراب دوست داشتن ها روا دوستت…
یادگار مرگ من از تولد تا هبوط از توهم تا سقوط با من ِ تنها رفیق یادگار عشق تو در خیال خاطرات هر نفس هر آنِ من در تمام لحظات…
توی کابوس های دنیام تو شدی خاطره ی بد همه چی واسم تموم شد منم و این دستای سرد توی باتلاق جدایی دلمو عشق تو انداخت دنیایی که با تو…
می گریزم از این روزهای زیبا ، از این خاطرات شیرین ، از این خنده های بی دغدغه ، می گریزم از این خوشبختی بی پایان ! آری می گریزم…
توی خلوت یه کافه همه چی مثل همیشس قهوه و فنجون گرمش گل سرخم روی میز هس باز همون عطر گل رز باز همون آهنگ ساده دود و آتیش یه قلب…
توی بن بست ِ یه فکرم تک و تنها تو خیابون خیس میشه هر قطره اشکم با خیال سیل ِ بارون چتر من قلب شکسته زندگیم مرگ و عذابه کورم…
راه تا انتها همین است و سرنوشت تا ابد جنون . آنگاه که مرگ بر آرزو ها سایه می افکند ، غربت بر دوستی ها ، نفرت بر آشنایی ها…
مجازات من نشستم تو سیاهی تو کنار قلب اونی دوستی که عشقمو دزدید یه هوس با چه جنونی یه جنون بی سرانجام یه نگاه هوس آلود دو تا تکیه گاه…