سال مرگ / عادت

You are currently viewing سال مرگ / عادت

در این روزهای پر از شادی سال نو، در این هفته های آغازین سال و در همین لحظاتی که نوشتاری بر تقویم برایمان خوش یُمنش کرده است ، خواسته یا ناخواسته یکی دیگر از عادت هایمان را تکرار می کنیم و به خود می قبولانیم که سال جدید با سال پیشین متفاوت است؛ روزی را که مبدا سال قرار داده ایم با آرزوهای شیرین می گذرانیم و به امید سال بعد و آرزوهای روز نخستش پیش می رویم.
این تنها مثالی کوچک و یاده است از عادت به زندگی تکراری و تکرار عادات زندگی که بخشی جدایی ناپذیر از دنیایی شده که همه برای هم ساخته ایم.
همین عادات ساده در همه ما جاری است و بیش از آنکه یکدیگر را دوست داشته باشیم، به هم عادت می کنیم و با عادات هم زندگی می کنیم و متوهمانه نامش را عشق ، دوست داشتن و یا دوستی می نهیم و در این عشق و علاقه ها غرق می شویم… اطرافیانمان را در قالب عادات خود ریخته و بی آنکه دنیای آن ها را ببینیم، همه چیز را با داشته های خود می سنجیم و پیش می رویم…
چندی بعد از این رابطه عمیق! کافیست یکی از آنان که با ساختن تصویری تکراری از عادات خود، فکر می کنیم دوستش داریم در راهی گام بگذارد که برای ما ناشتاخته است، قصر رویاییمان فرو می ریزد، دنیا در چشممان تیره و تار می شود، همه چیز رنگ خیانت می گیرد، خود را فریب خورده می بینیم و در دریایی از بی اعتمادی غرق می شویم! در نهایت غم و غربت خود، فغان ها سر می دهیم و از آنچه روزگار بر سرمان آورد شِکوه می کنیم و در اوج عصبانیت قاضی می شویم، حکم صادر می کنیم و در مقام اجرا متنفر می شویم از کسی به احساسمان پشت کرده و این همه احساسات پاک و عاشقانه! را ندیده است.
همه چیز به همین سادگی رخ می دهد! بی آنکه بفهند از زندگیمان حذفشان می کنیم و بالعکس، در روزی دیگر و در جایی دیگر بی آنکه بفهمیم از زندگیشان حذفمان می کنند.
شاید… شاید بد نباشد برای یکبار هم که شده به جای آنکه دیگری را به دنیای خودمان بیاوریم، ما به دنیای او برویم، در دنیایش زندگی کنیم، دوستش داشته باشیم، همه چیز را از منظر او ببینیم و به آنچه که واقعا وجود دارد عادت کنیم نه به آن چیزی که دوست داریم وجود داشته باشد…

« عشق کنشی از بخشش بی پایان است، نگاهی حساس و مهربان که به عادت تبدیل می شود. »
پیتر یوستینوف

دیدگاهتان را بنویسید